رمان هم خونه های ما

«رمان هم خونه های ما»
پارت:۱۱
بچه ها رفتن سمت اتاق و درو باز کردن و دیدن بقیه ی پسرا هم بیدارن
جیمین:صبح بخیر
همه ی پسرا:صبح بخیر

بچه ها دور هم جمع شدن و شروع به صحبت کردن
شوگا:خب،دیشب چه خبر بود
جونکوک:هیچی بابا
شوگا:بهشون نگفتین؟؟
جیمین:چی رو
شوگا:اینکه دوسشون دارین رو
جیهوپ:معلومه که نه«داد»
شوگا:خب حالا،اروم باش
جونکوک:ولی بلاخره که مجبور میشیم بهشون بگیم،بنظرتون چیکار کنیم
جین:بنظرم همین الان برین بگین
تهیونگ:نه نه نه نه
نامجون:منم موافقم،الان وقتشه
جیمین:نه

پسرا سرگرم حرف زدن بودن که یهو صدای در اتاق امد

تهیونگ:کیه
+:منم
تهیونگ:ب..بیا تو
+:سلام،صبح بخیر
تهیونگ:صبح بخیر
شوگا:خوب موقعی امدی،اتفاقا تهیونگ کارت داشت
تهیونگ:چی،من
نامجون:بله، شخص خودت
+:خب چیکارم داری«اشاره به تهیونگ»
تهیونگ:عه..راستش،هیچی
+:خب باشه صبحانه امادست
جیمین:ولی من همین الان میرم میگم«الان رزی از اتاق رفت بیرون»
جونکوک:واقعا....
دیدگاه ها (۱)

بچه ها لطفا به این پیج سر بزنید،پیج خیلی خوبیه،راستش من صاحب...

درخواستیوقتی بزرگ شدی میخوای چه شغلی داشته باشی؟؟خودم:اشپز

تو کامنتا هم اتاقیت رو پیدا کنخودم۵۰

«رمان هم خونه های ما»پارت:۱۰جیسو خوراکی هارو اورد رو تخت پهن...

به نظرتون بگم کیپاپ جورنال چی هست و چجوری درست میشه یا نه؟ ب...

وقتی بهشون میگیم مارو.....نامجون : چرا ؟جین : منم دلم بچه می...

سناریو درخواستی وقتی از عمد میزنیمشون نامجون : این بار میبخش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط