پراز هوای توام جز تورا نمیدانم


پراز هوای توام جز تورا نمیدانم‌ 😍

اگر که شد نفسم شو نشد بمیرانم!
دوباره اسم تو آمد بهانه کردم باز...
شکوهِ رقص قلم را میان دیوانم
هوای عشقِ‌تو از بس هوایی‌ام کرده
نوای مرغ سحر را شبانه می خوانم
نشسته‌ام که برایت غزل بکارم باز
به‌زیرِ بارشِ‌اشکم به روی دامانم
ندیده‌ای که‌ چگونه لباسِ چشمانت...
نشسته بر تنِ قابِ همیشه عریانم؟
تمامِ ترسِ‌من از طرزِ بازی‌اَت اینَست...
ببازمت به غروری که خسته از آنم
قسم به قله‌ی قافی که آرزویم بود
فقط به‌ عشق‌ِ تو آواره‌ی بیابانم
بدونِ اسمِ تو هرگز غزل نمیشد خلق
صدا زدم به امیدی که بِشنَوم: جانم!
دیدگاه ها (۱۲)

اوج مُخ زنی فقط اونجا که#نزار_قبانی میگه:«من چرا از شهرها و ...

و چشمانت رازِ آتش‌ستو عشقت پیروزے آدمى‌ستهنڪَامے ‌ڪہ بہ جنڪَ...

به خدایی که مرا یاد تو می اندازد...لب گشایم به‌سخن قافیه د...

بزن بر چهره‌ ی دنیا نقاب آهسته آهستهبکُن بر‌روی احساسم‌حساب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط