عکاس خودممم^__^عجله داشتمتندتند راه میرفتمکه محکم به چیزی خوردم.آدم بود!منتظر بودم بگوید : کوری؟!دستش را بطرفم دراز کردبا من دست داد؛و لبخندی زد!به گمانم " انسان " بود.#چهارشنبه_سوری#آتش#عید