love in hate

✯love in hate✯
پارت۶۹

دستمو دراز کردم بگیرمش که افتادم پایین...از کی انقد دست و پا چلفتی شدم اخهههه اولین بار تو عمرم گیر افتادم...
@اوو این جاسوسو ببین
#میرم اربابو خبر کنم ببرش زیر زمین
@اوکی
پاشدم در رفتم..چقد خنگ نمیدونستن ممکنه فرارکنم....همینجوری که میدویدم ادرسو فرستادم واسه جیمین...خوردم به یکی و پخش زمین شدم..
_به به جاسوس اینجاست..ماسکتو درار
اون...اون...ته..تهیونگ...امکان ندارههه...مافیا شده؟؟؟تهیونگ؟؟؟نکنه فقط شبیه اونه؟نشست جلوم و ماسکمو در اورد...تو شک بودم..

ته ویو"
روزی که داشتم میرفتم مدرسه بابام گف باید برم بوسان و بجای عموم رئیس مافیاشم...وگرنه به دوستام صدمه میزنه....مجبور شدم برم..بدون خدافظی..تو این چهار سال دلم خیلی واسشون تنگ شده بود..مخصوصا میسو..پاشدم رفتم تو حیاط قدم زدن که یکی محکم خورد بم..ماسک زده بود..تا دیدم رفت تو شک ولی چقد چشاش اشناس..ماسکشو در اوردم..با فردی که رو به روم بود...هنگ کردم..خوده میسوعه؟؟
پایان ته ویو"
+ت..تو..تهیو..تهیونگی؟(بغضه صگی هقق)
_می..میسو(بغض)
+عوضی کدوم گوری بودییی(هق هق مزخرف و درد)
_متاسفم(اشک)
نتونستم تحمل کنم..دلم واسش تنگ شده بود..بغلش کردم و متقابلا بغلم کرد

30❤
کامنت هم حداقل15
دیدگاه ها (۳۸)

تولدت‌مبارک‌سانشاینم💘پسری که بخاطر اهدافش تحقیرات زیادی متحم...

love in hate✯پارت۷۰از بغلش در اومدم+احمق الان هزارتا پلیس می...

✯love in hate✯پارت۶۸چهار سال بعد"الان من جیمین کوک پلیس مخفی...

تک پارتی کوکی♡نبض عشقبا قدم هایه تند روی برگ های زرد رنگ و ق...

پسر کوچولوی من پارت ۴که یهو در صدا خورد...ویو ته : سریع پاشد...

اینم پارت چهارده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط