خدمتکار ارباب مهمون دارید
خدمتکار. ارباب مهمون دارید
تهیونگ. کیه
خدمتکار. نمیدونم گفتن با خانم ات کار دارت
ات. بامن کار داره
خدمتکار. بله خانم
ات. الان میام
تهیونگ. کیه
ات. نمیدونم
رفتن پایین
بچه ها الان بعد ظهر هست و تمام اتفاقات صبح اوفتاده
ات ویو
با تهیونگ داشتم از پله ها پایین میرفتیم که یه زنی رو دیدم که رو مبل نشسته بود و داشت با ساعت تو دستش ور میرفت رفتیم پایین
ات. سلام
خانمه برگشت به سمتم و بلند شد
خانمه.سلام دخترم
ات. هههه م مامان
(اول فیک گفتم که مامان ات ولش کرده)
مامان ات رو م.ا نشون میدم
م.ا.دخترم چقد عوض شدی
ات. تو اینجا چیکار میکنی ها برو بیرون تازه داره زندگی روی خوب بهم نشون میده تو چرا اومدی نابودش کنی (داد و گریه)
م.ا. ات گوش کن
ات. برو بیرون (جیغ)
تهیونگ. ات آروم باش این کیه
ات مامانی که بچش رو ول کرد تا زندگی خوبی داشته باشه
م.ا. من مجبور بودم
ات. چه اجباری ها گمشو بیرون (اربده)
م.ا. آروم باش بزار توضیح بدم بهت(داد)
ات. بگو میشنوم
م.ا.بشن
ات. راحتم
م.ا. بشین
ات و تهیونگ نشستن
م.ا این کیه
ات. ز
تهیونگ. شوهرشم
م.ا. یعنی انقدر بزرگ شدی که ازدواج کردی
ات. آره اونموقع تو نبودی که بزرگ شدم
م.ا. هه
ات. شروع کن
م.ا. زمانی که ۱۲سالت بوده من مجبور بودم که ولت کنم اونموقع دوست پدرت منو مجبور کرد که باهاش ازدواج کنم اون پولدار بود. راحت میتونست منو تو و پدرت رو بکشه. واسه همین مجبور بودم که ولت کنم
اون چند روز پیش مرد. مال و اموالش به من رسید ات من بچهای جز تو ندادم و تمام مال و اموالش به من رسیده الان که پولدار شدم اومدم تو رو با خودم ببرم آمریکا بعد فهمیدم پدرت فروختد به این مرد نمیدونستم که همسرت بوده ..........
۴۰۵شدیم میزارم
حمایت
تهیونگ. کیه
خدمتکار. نمیدونم گفتن با خانم ات کار دارت
ات. بامن کار داره
خدمتکار. بله خانم
ات. الان میام
تهیونگ. کیه
ات. نمیدونم
رفتن پایین
بچه ها الان بعد ظهر هست و تمام اتفاقات صبح اوفتاده
ات ویو
با تهیونگ داشتم از پله ها پایین میرفتیم که یه زنی رو دیدم که رو مبل نشسته بود و داشت با ساعت تو دستش ور میرفت رفتیم پایین
ات. سلام
خانمه برگشت به سمتم و بلند شد
خانمه.سلام دخترم
ات. هههه م مامان
(اول فیک گفتم که مامان ات ولش کرده)
مامان ات رو م.ا نشون میدم
م.ا.دخترم چقد عوض شدی
ات. تو اینجا چیکار میکنی ها برو بیرون تازه داره زندگی روی خوب بهم نشون میده تو چرا اومدی نابودش کنی (داد و گریه)
م.ا. ات گوش کن
ات. برو بیرون (جیغ)
تهیونگ. ات آروم باش این کیه
ات مامانی که بچش رو ول کرد تا زندگی خوبی داشته باشه
م.ا. من مجبور بودم
ات. چه اجباری ها گمشو بیرون (اربده)
م.ا. آروم باش بزار توضیح بدم بهت(داد)
ات. بگو میشنوم
م.ا.بشن
ات. راحتم
م.ا. بشین
ات و تهیونگ نشستن
م.ا این کیه
ات. ز
تهیونگ. شوهرشم
م.ا. یعنی انقدر بزرگ شدی که ازدواج کردی
ات. آره اونموقع تو نبودی که بزرگ شدم
م.ا. هه
ات. شروع کن
م.ا. زمانی که ۱۲سالت بوده من مجبور بودم که ولت کنم اونموقع دوست پدرت منو مجبور کرد که باهاش ازدواج کنم اون پولدار بود. راحت میتونست منو تو و پدرت رو بکشه. واسه همین مجبور بودم که ولت کنم
اون چند روز پیش مرد. مال و اموالش به من رسید ات من بچهای جز تو ندادم و تمام مال و اموالش به من رسیده الان که پولدار شدم اومدم تو رو با خودم ببرم آمریکا بعد فهمیدم پدرت فروختد به این مرد نمیدونستم که همسرت بوده ..........
۴۰۵شدیم میزارم
حمایت
- ۲۸.۸k
- ۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط