امروز که پاییز به من تاخته

امروز که پاییز به من تاخته
و پنجره‌هایم را گرفته
نیاز دارم که نام‌ات را
بر زبان بیاورم

نیاز دارم
که آتش کوچکی برافروزم

به لباس نیاز دارم
به بارانی
و به تو‌

ای ردای بافته‌ شده
از شکوفه‌ی پرتقال
و گل‌های شب‌بو‌


#نزار‌قبانی
دیدگاه ها (۰)

دلم می‌خواهد بروم کافه‌ای خلوت، بنشینم کنار پنجره و آدم‌ها ر...

در طریق عشق‌بازی، امن و آسایش بلاستریش باد آن دل، که با درد ...

پاییزها به شکل تازه ای دوستت دارم...بـه شکل عطر نعنای وحشی ک...

امشب چشمانم را به باران می سپارم انگشتانم را به شعـر و در ان...

پارت۳ [دیوانه وار عاشق]ناشناس:(همون پسره) ددیو کوفت آنقدر ...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط