به مشکین زلف افشونتبه غارت برده ای مارا

به مشکین زلف افشونت،به غارت برده ای مارا
چه کاری کرده ای با ما ؟که نشناسم سر و پا را
به یکباره زدی آتش ، تمام هستی و جانم
نه میدانم،نه میبینم،کسی غیر از تو رعنا را
دیدگاه ها (۱)

هر لحظه بدونِ او هزاران سال استای نوح من از تو هم کهنسال

خاص باشگاهی اخم کڹ گاهی دعوایم کڹگاهی دوستم نداشته باش اما ه...

ذره های نور راجایی حوالی شرق چشمانتبه طلوع به تصادم باران و ...

آدمها را مرور که میکنیبیشتر از هر زمان دیگر تنها می شویبدی ا...

در عمق رویا روزها ، با یاد تو سر کرده امدر راه تو دردانه گل ...

وقتی تو هستیبهانه ای برای دلتنگی نیستطعم عشق همانند طعم لبان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط