ظهور ازدواج
ظهور ازدواج )
( فصل سوم ) پارت ۴۶۵
این کیه؟ اینجا چیکار میکنه؟ جیمین متعجب و خواب الود سریع نیمه خیز شد و ناباور
گفت: جنت ؟؟ چي؟ جنت؟
خواهرش؟ دهنم از بهت باز مونده بود.
خواهرش اینجا چیکار میکنه؟
با حرص شديدي زل زد بهم و گفت: پس راسته..
واااي.. قلبم ریخت و لبمو گاز گرفتم. جيمین عصبي
:گفت جنت بهش میگن اتاق خواب.. حریم
شخصي..حق نداري اينجوري سرتو بندازي پايين و بياي تو.. جنت سرخ شده از لاي دندوناش گفت از این فضای مسخره
شخصیت بیا بیرون کارت دارم
و نگاه پر از خشمي به من انداخت و عصبي و با غیض رفت
بیرون اوه اوه.. فقط همینو کم داشتیم.
قلبم تند تند و نگران میزد و گیج و شوکه به جیمز نگاه
کردم. نفس عميقي کشید و دست به صورتش کشید و
گفت:خواهرمه.. بیرون نیا باشه؟ گنگ و اشفته اشفته سر به باشه تکون دادم و نگران گفتم برات خيلي بد میشه؟
اشفته و اروم :گفت چیزی نیست. فقط یادت باشه ٥سال پیش تو پاریس همو دیدیم.. عاشق هم شدیم..ولی نشد باهم باشیم و از هم جدا شدیم تا چند وقت پیش که برگشتیم به هم..همون داستانی که به بقیه گفتیم..باشه؟ گرفته سر به تایید تکون دادم
تند رفت بیرون. مضطرب بلند شدم و با استرس شديدي رفتم سمت در و
میگن.
گوش دادم بیینم چي جنت عصبي داد زد: معلومه چه غلطي داري ميكني جيمین ؟ جیمین کلافه گفت: جنت من بچه ٤ ساله نیستم که تو به جام
فك كني و تصميم بگيري..
حنت یا غیض :گفت کاش ٤ سالت بود اونوقت جنین خریتی
ازت سر نمیزد این دختره کیه؟
جیمین با تاکید گفت یه دختر که من ازش خوشم میاد و
باهاش نامزد کردم. جنت شوکه داد زد نامزد؟ پس حقیقت داره
جیمین اره.. حقیقت داره.
جنت با تحقیر گفت سلنا رو ول کردی اینو گرفتی؟ اصلا این
کیه؟ از کجا اومده؟
جیمین کلافه گفت: اين زندگي منه جنت.. من خودم براي
خودم تصمیم میگیرم و عصبي و با غیض گفت محض اطلاعت الا هزار سر و گردن از سلنا بالاتره.. سلنا یه دختر لوس نفهم و عقده ايه که اگه یه مدت باهاش بودم واسه کنه بودنش و نقشه هاي
( فصل سوم ) پارت ۴۶۵
این کیه؟ اینجا چیکار میکنه؟ جیمین متعجب و خواب الود سریع نیمه خیز شد و ناباور
گفت: جنت ؟؟ چي؟ جنت؟
خواهرش؟ دهنم از بهت باز مونده بود.
خواهرش اینجا چیکار میکنه؟
با حرص شديدي زل زد بهم و گفت: پس راسته..
واااي.. قلبم ریخت و لبمو گاز گرفتم. جيمین عصبي
:گفت جنت بهش میگن اتاق خواب.. حریم
شخصي..حق نداري اينجوري سرتو بندازي پايين و بياي تو.. جنت سرخ شده از لاي دندوناش گفت از این فضای مسخره
شخصیت بیا بیرون کارت دارم
و نگاه پر از خشمي به من انداخت و عصبي و با غیض رفت
بیرون اوه اوه.. فقط همینو کم داشتیم.
قلبم تند تند و نگران میزد و گیج و شوکه به جیمز نگاه
کردم. نفس عميقي کشید و دست به صورتش کشید و
گفت:خواهرمه.. بیرون نیا باشه؟ گنگ و اشفته اشفته سر به باشه تکون دادم و نگران گفتم برات خيلي بد میشه؟
اشفته و اروم :گفت چیزی نیست. فقط یادت باشه ٥سال پیش تو پاریس همو دیدیم.. عاشق هم شدیم..ولی نشد باهم باشیم و از هم جدا شدیم تا چند وقت پیش که برگشتیم به هم..همون داستانی که به بقیه گفتیم..باشه؟ گرفته سر به تایید تکون دادم
تند رفت بیرون. مضطرب بلند شدم و با استرس شديدي رفتم سمت در و
میگن.
گوش دادم بیینم چي جنت عصبي داد زد: معلومه چه غلطي داري ميكني جيمین ؟ جیمین کلافه گفت: جنت من بچه ٤ ساله نیستم که تو به جام
فك كني و تصميم بگيري..
حنت یا غیض :گفت کاش ٤ سالت بود اونوقت جنین خریتی
ازت سر نمیزد این دختره کیه؟
جیمین با تاکید گفت یه دختر که من ازش خوشم میاد و
باهاش نامزد کردم. جنت شوکه داد زد نامزد؟ پس حقیقت داره
جیمین اره.. حقیقت داره.
جنت با تحقیر گفت سلنا رو ول کردی اینو گرفتی؟ اصلا این
کیه؟ از کجا اومده؟
جیمین کلافه گفت: اين زندگي منه جنت.. من خودم براي
خودم تصمیم میگیرم و عصبي و با غیض گفت محض اطلاعت الا هزار سر و گردن از سلنا بالاتره.. سلنا یه دختر لوس نفهم و عقده ايه که اگه یه مدت باهاش بودم واسه کنه بودنش و نقشه هاي
- ۶.۴k
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط