پارت نوشته ادمین سارا
پارت ۲ ( نوشته ادمین سارا )
#محیا
دکتر: آروم باش ! من پرستار نیستم ! دستیار دکتر کرمی ام ! ..
نگاهش کردم. یه دکتر جوون و خوشتیپ! هول شده بودم و دستگاه صدا میداد. نگرانم شد ..
دکتر: آروم باش ! وای خدا آریتمی میزنه دستگاه !
من: برو بیرون ! تا خوب شم !
به سرعت رفت بیرون از اتاق ! آروم شدم. گوشیمو برداشتم و اهنگ گوش میدادم. فرداش که از خواب بلند شدم حس سنگینی بدی توی قفسه سینه ام و دست چپم خیلی درد میکرد. دکمه رو زدم . درد زیاد بود. بازم اون پسره این دفعه یه پرستار هم باهاش بود... در زد این دفعه گذاشتم بیاد تو..
دکتر: چیشده ؟
من: دستم درد میکنه ! پشتمم همین طور .. !
یه سری تنظیمات دستگاه رو عوض کرد. سرمم هم قطع کرد.
دکتر: میتونی سرفه های محکم بزنی؟؟
سرفه میزدم. ولی خیلی دردناک بود. بعد از چند ثانیه خوب شدم.
دکتر: فشار خونت رفته بود بالا ! سرم روقطع کردم تا میزان بشه
من: تو کی هستی ؟ دکتر کرمی کجاس چرا خودش نمیاد؟
دکتر : من فرهمند هستم ! احسان فرهمند ! دکتر کرمی هنوز نیومدن و من دانشجوی ترم ۲ دکترا و تخصص بیماری های قلبی و عروقی ام بهم اعتماد کنید !
من: ممنون دیگه درد ندارم.
بدون اینکه چیزی بگه رفت بیرون. رفتم تو فکرش .. خیلی جوون بود. یعنی از چند سالگی رفته بود دانشگاه !؟ انقدر قرص ها بهم فشار آورده بود که از ضعف خوابم برد روی تخت ..
دو روز بعد دیگه مرخص میشدم. لباسامو عوض کردم و رفتم بیرون از اتاق! قبل از اینکه برم بیرون اومد جلوم رو گرفت !
دکتر: خانوم x خداروشکر حالتون بهتره!
من: نگران نباش ! به یه ماه نشده دوباره همدیگه روملاقات میکنیم!
داشتم میرفتم که شروع کرد حرف زدن..
دکتر: ب..بخشید ولی میخواستم یه چیزی رو بهتون بگم! .. خ..خب ! ن..نمیدونم ! چه طوری بگم. !!
سرخ و سفید میشد. و دستشو میکرد توی موهاش !
دکتر: م..من بهتون ع..علاقه دارم !
چی ؟؟!!! چند ثانیه هنگ کردم. دیوونه اس ! داشت شوخی میکرد باهام.
من: برو پی کارت آقا! ویزیت زیاد کردی خوابت میاد !
بدون اینکه حتی ذره ای از حرفشو باور کنم از کنارش رد شدم و رفتم بیرون از ساختمون !
رسیدم خونه و خودمو انداختم روی تخت ! بعد از چند ساعت خواب بلند شدم و رفتم حموم ! من نمیتونستم از یه ربع بیشتر توی حموم باشم. اومدم بیرون و رفتم سراغ کتابام چون باید درس میخوندم ! ...
#محیا
دکتر: آروم باش ! من پرستار نیستم ! دستیار دکتر کرمی ام ! ..
نگاهش کردم. یه دکتر جوون و خوشتیپ! هول شده بودم و دستگاه صدا میداد. نگرانم شد ..
دکتر: آروم باش ! وای خدا آریتمی میزنه دستگاه !
من: برو بیرون ! تا خوب شم !
به سرعت رفت بیرون از اتاق ! آروم شدم. گوشیمو برداشتم و اهنگ گوش میدادم. فرداش که از خواب بلند شدم حس سنگینی بدی توی قفسه سینه ام و دست چپم خیلی درد میکرد. دکمه رو زدم . درد زیاد بود. بازم اون پسره این دفعه یه پرستار هم باهاش بود... در زد این دفعه گذاشتم بیاد تو..
دکتر: چیشده ؟
من: دستم درد میکنه ! پشتمم همین طور .. !
یه سری تنظیمات دستگاه رو عوض کرد. سرمم هم قطع کرد.
دکتر: میتونی سرفه های محکم بزنی؟؟
سرفه میزدم. ولی خیلی دردناک بود. بعد از چند ثانیه خوب شدم.
دکتر: فشار خونت رفته بود بالا ! سرم روقطع کردم تا میزان بشه
من: تو کی هستی ؟ دکتر کرمی کجاس چرا خودش نمیاد؟
دکتر : من فرهمند هستم ! احسان فرهمند ! دکتر کرمی هنوز نیومدن و من دانشجوی ترم ۲ دکترا و تخصص بیماری های قلبی و عروقی ام بهم اعتماد کنید !
من: ممنون دیگه درد ندارم.
بدون اینکه چیزی بگه رفت بیرون. رفتم تو فکرش .. خیلی جوون بود. یعنی از چند سالگی رفته بود دانشگاه !؟ انقدر قرص ها بهم فشار آورده بود که از ضعف خوابم برد روی تخت ..
دو روز بعد دیگه مرخص میشدم. لباسامو عوض کردم و رفتم بیرون از اتاق! قبل از اینکه برم بیرون اومد جلوم رو گرفت !
دکتر: خانوم x خداروشکر حالتون بهتره!
من: نگران نباش ! به یه ماه نشده دوباره همدیگه روملاقات میکنیم!
داشتم میرفتم که شروع کرد حرف زدن..
دکتر: ب..بخشید ولی میخواستم یه چیزی رو بهتون بگم! .. خ..خب ! ن..نمیدونم ! چه طوری بگم. !!
سرخ و سفید میشد. و دستشو میکرد توی موهاش !
دکتر: م..من بهتون ع..علاقه دارم !
چی ؟؟!!! چند ثانیه هنگ کردم. دیوونه اس ! داشت شوخی میکرد باهام.
من: برو پی کارت آقا! ویزیت زیاد کردی خوابت میاد !
بدون اینکه حتی ذره ای از حرفشو باور کنم از کنارش رد شدم و رفتم بیرون از ساختمون !
رسیدم خونه و خودمو انداختم روی تخت ! بعد از چند ساعت خواب بلند شدم و رفتم حموم ! من نمیتونستم از یه ربع بیشتر توی حموم باشم. اومدم بیرون و رفتم سراغ کتابام چون باید درس میخوندم ! ...
- ۱۴.۹k
- ۱۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط