وقتش شده بیایی و شب را سحر کنی
وقتش شده بیایی و شب را سحر کنی
وقتش شده نگاه به این در به در کنی
وقتش شده که با نظری از کرامتت
درمان درد این همه بی بال و پر کنی
وقتش شده که با علم فاطمه مدد
آیی و زنده یاد نبرد قمر کنی
وقتش شده که با قدم پر ز برکتت
از کوچه و محله ی ما هم گذر کنی
وقتش شده که با همه ی مهربانیت
با این دل سیاه و پر از درد سر کنی
در شام تار فسق و فجور و هوای نفس
وقتش شده بیایی و شب را سحر کنی
وقتش شده نگاه به این در به در کنی
وقتش شده که با نظری از کرامتت
درمان درد این همه بی بال و پر کنی
وقتش شده که با علم فاطمه مدد
آیی و زنده یاد نبرد قمر کنی
وقتش شده که با قدم پر ز برکتت
از کوچه و محله ی ما هم گذر کنی
وقتش شده که با همه ی مهربانیت
با این دل سیاه و پر از درد سر کنی
در شام تار فسق و فجور و هوای نفس
وقتش شده بیایی و شب را سحر کنی
- ۳۸۲
- ۱۸ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط