یه خانم دکتر

یه خانم دکتر
تو دانشگاه استادمون بود
یه داستانی برامون تعریف کرد.
گفت:
یه روز
تو یکی از خیابانهای شیراز
داشتم پیاده میرفتم
از روبرو
یک پسر قد بلند
و خوش چهره ای داشت میامد
یه تیشرتی تنش بود
خیلی گشاد و بلند
جوری که تن لاغرش توش زار میزد
و روی شکمش هم
با حروف بزرگ انگلیسی
چند جمله نوشته بود ،
جملات را خواندم
بهش که رسیدم صداش کردم
اومد
به خاطر اینکه یه وقت بهش برنخوره
خودم را معرفی کردم
بعد ازش پرسیدم:
این لباس چیه پوشیدی ?
چرا اینقدر گشاده ?
گفت:
که خوشگله ،
مده و من هم پوشیدم.
گفتم:
خب حالا میدونی چی روش نوشته ?
حتی این جملات پشتش هم نوشته شده؟

گفت :
نه .
گفتم :
تو که نمیدونی
این چه لباسیه چرا پوشیدی؟
گفت:
حالا مگه چشه؟
گفتم:
این لباس روش نوشته شده :
من باردارم مواظب باشید
گشادی لباس هم به همین خاطر است
این لباسها را زنان حامله غربی میپوشند
تا عابران مواظب باشند و بهشون نخورند.
پسره تا اینها را فهمید
چنان از خود بی خود شد
که لباس را دراورد
و با یک رکابی
بدون خداحافظی فرار کرد .

'''خلق را تقلیدشان بر باد داد''':
دیدگاه ها (۲)

خمپاره ای در کنار یک جوان 16، 17 ساله به زمین خورد و سرش را ...

ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ...

چـرا بــایـد خـجالـت بـکشـم ؟ . . ۱- ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﻣ...

چـرا بــایـد خـجالـت بـکشـم ؟ . . ۱- ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﻣ...

千卂ㄒ乇 ۲卩卂尺ㄒ : ۶شب بعد از خاموشی عمارت ساعت ۲۲ویو کریستینا بعد...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۵۰ فصل ۳ )و نوشیدنیشو سر کشیدنمیخواستم ...

P18🍯-لارا لارا بلند شو{اروم تکونش میده}&بابا{گیج}-بلند شو با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط