سناریو

#سناریو
وقتی یه امتحان سخت داری و اون دلش توجه میخواد ²/²

"جیمین"
داری سوالای تستی میزنی و برای امتحانا آماده میشی که جیمین همراه با صلیب تو دستش چند کیلومتر ازت فاصله داره...

ا/ت : آممم جیمین میشه بهم بگی الان داری چیکار میکنی؟؟

جیمین : زنمو بهم پس بده اجنه کثیف!!!
از کِی ا/ت انقدر درس خون شده؟؟؟
اون همیشه کاراشو میندازه دقیقه نود
دور شوووو

ا/ت : 😐


"تهیونگ"
تهیونگ : یکم زیادی به خودت سخت نمیگیری؟؟
ا/ت : حقیقتا سرم یکم درد میکنه ولی مجبورم بخونم

اخمی میکنه و کتاب رو از دستت میگیره و بالا میگیره که دستت بهش نرسه...

ا/ت :هی چیکار میکنی؟؟

تهیونگ : ا/ت اشکالی نداره که گاهی اوقات امتحانت رو خراب کنی و به خودت آسون بگیری قرار نیست که همیشه معدل بالایی بگیری...
گاهی اوقات شکست یا مرتکب اشتباه شدن آدمو قویتر میکنه!!!

"جونگ کوک"
همونطور که به کاناپه تکیه دادی نگاهت به کوک میخوره که با حالت معترضانه ای اونطرف ایستاده و دست به کمر بهت زل زده...

جونگ کوک : به جای تو من سرم گیج رفت انقدر داری درس میخونی

ا/ت : انتظار نداری که شب امتحان هیچ کاری نکنم تا بزارم موقع آزمون بهم الهام بشه که؟؟؟

جونگ کوک نیشخندی میزنه و آروم بشکنی میزنه...

جونگ کوک : معلومه که بهت الهام میشه،
پس تقلب رو برای چی ساختن؟؟؟

ا/ت : خدایا سنگ شم از دست این راحت شم