عشق مشکی

عشق مشکی
P9

از زبان ا.ت:
-شما؟
پیرزنه گفت من مادر تهیونگم عروسم تو خیلی خوشگلی به دلم نشستی
-ولی من علاقه ای به پسرتون ندارم
گفت میدونم پسرم با تو حالش خوب میشه واز اتاق رفت بیرون

از زبان تهیونگ:
به دنیل زنگ زدم و بهش گفتم من دارم فردا با ا.ت ازدواج میکنم بیا شاهد ازدواجم باش همونجا طلسمم بشکن
دنیل هم گفت باشه و گوشیو قطع کرد
رفتم تو اتاق ا.ت

+تهیونگ:فردا قراره زنم بشی اومدم چندتا قوانینو بهت بگم که باید اجراشون کنی
-ا.ت:میشنوم

+تهیونگ:تو زن من میشی خودتم میدونی دوست دختر دارم اولی پا رو غیرت من نمیزاری بااینکه دوست ندارم ولی زنمی دومی

احترام ا.دو نگه می‌داری و هرچی گفت بهش گوش میدی با رابطه ماهم کاری نداری سومی توفقط اینجا خدمتکاری به من نباید چشم داشته باشی

چهارمی جلوی دنیل باهم مثل زوج‌های عاشق رفتار میکنیم آخریم اینکه چند وقت تحمل کن طلاق میگیریم

-ا.ت:هه اوکی تحمل قیافتم ندارم خون اشام عوضی حالام گمشو از اتاقم بیرون
با این حرفش آتیش گرفتم رفتم موهاشو محکم کشیدم که جیغی کشید

+آخرین بارت باشه با شوهرت اینجوری صحبت می‌کنی
-ا.ت:هه یک خون اشام شوهر من نمیتونه باشه
+فردا بهت نشون میدم

موهاشو ول کردم و رفتم از اتاقش بیرون
زنگ زدم یه لباس سفید برای ا.ت بیارن که قراره عقد کنیم فردا

آوردن لباسو بردم برای ا.ت
از زبان ا.ت:
هه این لباس باید سیاه میشد نه سفید
دیدگاه ها (۵)

تصادفپارت ۱۴تهیونگ از چادر درومد گفت-عشقتون اومد+گگگ عشقمون ...

عشق مشکیP10+تهیونگ:چه غلطی کردی؟-بله این لباس باید سیاه میشد...

عشق مشکیP8لبم خیلی می‌سوخت گریه هام شدت گرفت چون بی خانواده ...

عشق مشکیP7از زبان ا.ت:چشمامو باز کردم تو یه خونه خیلی بزرگی ...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

love Between the Tides³⁸یک هفته بعد تهیونگرفتم کلاس تهیونگ:س...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط