نه که بگم دیگه نمی تونم عاشق بشمنمی خوام عاشق بشم

.
نه که بگم دیگه نمی تونم عاشق بشم...نمی خوام عاشق بشم!
به نظرم قلب همه ی ما آدم ها دوتا در فولادی بزرگ داره و دوتا شاه کلیدی که گم شده...
واسه تسخیر قلب هرکسی باید از این دوتا در رد شد!
کلید اول یه جایی میون روزمرگی هامونه!بین کتاب های کتاب خونه ، پشت قاب عکس روی دیوار یا لای یه دفتر خاطرات قدیمی... شاید یه وقتایی وانمود کنیم گمش کردیم اما بازم آخر شب قبل خواب یواشکی بهش فکر میکنیم.مثل وقتیه که یه دسته تراول پنجاه تومنی رو قایم کنی یه گوشه ی اتاق و بعد سعی کنی فراموشش کنی!
کلید دوم یه جایی تو دنیای بیرون گم شده...رو صندلی یه کافه... زیر بید مجنون پارک سر خیابون...یا شاید هم توی شلوغ ترین بوتیک مرکزی شهر...
حالا این جا ماییم و سکوت آخر شب و یه صدای مضحک که هی در گوشمون میگه:"اگه یه روز شاه کلید دوم پیدا بشه چی ؟ نمی خوای شاه کلید اولو پیدا کنی؟"
و یه صدای مضحک تر که در پاسخ میگه "من دقیقا میدونم اون کلیدو کجا گم کردم...وقتی که بدونی یه چیزی رو کجا گم کردی یعنی اصلا گمش نکردی! یعنی رهاش کردی...چیزی رو که گم شده میشه پیدا کرد ولی چیزی که رها شده هیچوقت پیدا نمیشه "
.
_مهسا رضوی
دیدگاه ها (۱)

.عزیزِ منعشق که به ماهگرد گرفتن و سالگرد گرفتن نیست...گندِ ع...

.میخواستم بنویسم بنویسم از بی حسی..از کلافگی از شدت روزمرگی ...

.می شود کمی بیشتر به یک سری از آدم ها توجه کنید!همان هایی که...

.خستگی و حوصله نداشتن که به معنای دوست نداشتن نیست ، آدمها ح...

ترلیر رسمی سیرک دیجیتال - قسمت هفتم

سلامممممم😭🌷🌷🌷اقای ××: ات بلاخره فهمید؟ته: اره همه چیز رو فهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط