sorry
sorry....
p.8
ویو تهیونگ
خدای من..کل اتاق پر از عکس ها من و جونگ کوکه..ولی عکس های من بیشتره...
تهیونگ^ نه..نه..امکان نداره..هه عکس ها الکیه..همین..تهیونگ تو الکی خیانت نکردی...اره..اینا الکیه ^
در اتاق رو بستم و به اتاق خودم رفتم...
ویو جونگ کوک
از اتاق جیمین خارج شدم و وارد اتاق خودم شدم...سرم پر شده بود از حرف های جیمین و تهیونگ...برای این که حواسم پرت بشه شروع کردم به درس خوندن...
ویو جیمین
اعصابم خورد بود..خیلی..همینطور ناراحت بودم..اخه من که آزی کم نذاشتم....صخره ای که تهیونگ گفته بوم هر وقت نارحته بیاد اینجا..حالا خودم اینجام.. حوصله عیچکس رو نداشتم پس همونجا دراژ کشیدم و چشم هام رو بستم...
ویو نویسنده
ساعت ۲:۳۰ شب
در خونه باز شد و قامت جیمین نمایان شد....جونگ کوک به طرفش رفت...و گفت...
ادامه دارد...
-----------------------------------------------
بچه ها جونگ کوک قبلا اتاق جیمین رو دیده..
و خب خواستم بگم...😂
حمایت...اگه خوب نوشتم 😭🥺
p.8
ویو تهیونگ
خدای من..کل اتاق پر از عکس ها من و جونگ کوکه..ولی عکس های من بیشتره...
تهیونگ^ نه..نه..امکان نداره..هه عکس ها الکیه..همین..تهیونگ تو الکی خیانت نکردی...اره..اینا الکیه ^
در اتاق رو بستم و به اتاق خودم رفتم...
ویو جونگ کوک
از اتاق جیمین خارج شدم و وارد اتاق خودم شدم...سرم پر شده بود از حرف های جیمین و تهیونگ...برای این که حواسم پرت بشه شروع کردم به درس خوندن...
ویو جیمین
اعصابم خورد بود..خیلی..همینطور ناراحت بودم..اخه من که آزی کم نذاشتم....صخره ای که تهیونگ گفته بوم هر وقت نارحته بیاد اینجا..حالا خودم اینجام.. حوصله عیچکس رو نداشتم پس همونجا دراژ کشیدم و چشم هام رو بستم...
ویو نویسنده
ساعت ۲:۳۰ شب
در خونه باز شد و قامت جیمین نمایان شد....جونگ کوک به طرفش رفت...و گفت...
ادامه دارد...
-----------------------------------------------
بچه ها جونگ کوک قبلا اتاق جیمین رو دیده..
و خب خواستم بگم...😂
حمایت...اگه خوب نوشتم 😭🥺
- ۴.۶k
- ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط