غیر اندیشه تو در سر من چیزی نیست

غیر اندیشه تو در سر من چیزی نیست
این قدر تند نرو ، محض خداوند بایست
لحظه ای مکث کن وجان خودت راست بگو
مهربان قلب تو در دایره سلطه کیست؟
تا که از دست تو راحت بشوم خواهم رفت
آخرین جمله اش این بود وبه من می نگریست
ای تو که دغدغه هر شب و هر روز منی
می شود بی سر سبزتو مگر راحت زیست؟
تو نمی دانی از آغاز عطا کرده خدا
به دل اهل زمین صفر وبه چشمان تو بیست
تو چه دانی که همین مرد سراپا تقصیر
علت این همه افسردگی و دردش چیست
خاطرت جمع که دست از تو نخواهم برداشت
گر چه این حرف برای تو کمی تکراری ست...

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

خبرت هـست که دلتنگ نگاهت شـده امبی قـرار تـو و چشمـان خـمـار...

التماس دعا الهی فرج مولا امام زمان عج زودتر محقق بشه بحق این...

عشق هرگز مثل آن چیزی که می‌گفتند نیستبندِ قلبم پاره و دستم ب...

بی تو مانندم به باغی که بهارش رفته باشدچون پرستویی که جفتِ ب...

ᴘᴀʀᴛ17

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط