دوسال گذشته بود و بمبم مشتاق تر از قبل به انتظار میکشد و

دوسال گذشته بود و بم‌بم مشتاق تر از قبل به انتظار میکشد و جکسون خسته تر از قبل به خونه میرسید...
دو سال پیش بم‌بم عزیزترین کَس زندگیش رو به دست آورده بود و از دست جیگیوم لعنتی خلاص شده بود... شاید بگیم جکسون پسری قاتله که خودخواهانه برای به دست آوُردن بم‌بم یک سال تلاش بی وقفه کرد. اما باید نگاهی از دید بم‌بم به قضیه بندازیم که بفهمیم اون واقعن چجور آدمیه... #بم‌بم:
هر روز انتظار رسیدن جکسون رو میکشیدم. اون منو از بی‌رحم ترین مرد دنیا نجات داده!!! وقتی که من تو چاه شکنجه های جیگیوم حبس شده بودم اون منو نجات داد... جیگیوم!! هه اون اصلن منو دوست نداشت... اون هرروز فقط به شب ها تو رختخواب کنار من فکر میکرد. اون یه آشغال به تمام معنا بود. از وقتی جِی بی اینها رو به من گفته لحظه‌ای برای آزاد شدن از دست جیگیوم از دست ندادم و دست به کار شدم. من فکر میکردم که جیگیوم دوستم داره ولی این یه تخیله. جیگیوم هیچ احساسی به من نداره و اینو جِی بی به من گفته...
نا خود آگاه لغزش خیسیِ گرمی رو روی گونه‌ش احساس کرد... تازه فهمید اون هنوز جیگیوم رو دوست داره!! درسته ک جیگیوم دوسش نداره ولی این دلیل نمیشه که اونو اذیت کنه... دو ساله ازش خبری نداره ولی به گفته‌ی جکسون اون مرده...
_جکسون لعنتی!! چرا اینکارو با من کردی...
_______ _ _______ _____________________ ________ __
شب شده بود ولی هنوز خبری از جکسون نبود... بم‌بم دیوانه وار طول و عرض اتاق رو قدم میزد و کف خونه رو درنظر گرفته بود.
ناگهان در باز شد و چند تا افسر پلیس همراه جکسون وارد خونه شدند.
_جک‌...کسون چیزی...چیزی شده؟
جکسون انگشت اشاره‌ش رو سمت بم‌بم نشونه گرفت
+خودشه...خود لعنتیشه... همونی که جیگیوم رو به قتل رسونده!!!
بم‌بم با ناباوری به جکسون خیره شد و با ترس گفت
_ینی چی به قتل ریونده؟؟؟ جکسون! جیگیوم به قتل رسیده؟؟ تو که گفتی اعدامش کردند!!!
دو افسر پلیس با گیجی منتظر شروع مکالمه شدند...
بم‌بم کم‌کم داشت هشیاریشو از دست میداد که با دیدن یه فیگور آشنا از جا پرید...
_جینیونگ!!! اینجا چه خبره؟؟ ینی چی جیگیوم به قتل رسیده؟ ینی چی لعنتی؟؟ ینی چیییی؟؟؟؟
بم‌بم در حالی که ضجه می زد به سمت جینیونگ حمله ور شد.
اما جینیونگ با آرامش خاص خودش، سعی کرد بم‌بم رو آروم کنه... جینیونگ رئیس پلیس هایی که تو اون مکان غمزده حضور داشتن بود و اینو هیچکس نمیدونست.. جکسون بعد از فهمیدن این موضوع جا خورد!!
جینیونگ با آرامش اما تیکه و کنایه حرف میزد. جینیونگ خوب میدونست که بم‌بم بیگناهه
×جکسون! جیگیوم زنده‌س!!
سکوت....
جینیونگ ادامه داد
×و خوب میدونه قاتلش کیه! چطوره بریم؟ از خودش بپرسیم؟؟
یهو بم‌بم از جا پرید و یقه‌ی جکسون رو گرفت و با ناباوری گفت
(ادامه در کامنت)❤ 💋
دیدگاه ها (۴)

بم‌بم تمام طول راه اشک می ریخت و برای رو به رو شدن با عشق زن...

بکهیون حاضر نبود تحت هیچ شرایطی از بغل جینیونگ بیرون بیاد. ب...

بعد از کنسرت قرار شد شام مهمون مهمون جکسون تو یکی از رسوران‌...

کیم سوکجین با بیحالی سمت نامجون چرخید_نامجوناااا‌...!!! کی م...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۷

black flower(p,295)

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط