پارت ۸۱

سرخی خون تو صورت مرد بخاطر حرف پسر مشخص شد.
این حرفای پسر در نظر مرد هیچ معنی نمی‌داد و فکر میکرد عقلش رو از دست داده.

اونا و مخصوصا دازای فرزند ارشد اوسامو ها الان سر زبون ها بودن و این پسر اینطوری بدون هیچ نگرانی و استرسی جلوش با نیمچه لبخند نشسته و میگه مگه اینا دروغه؟؟

نفس عمیقی کشید و سعی کرد خون سردی خودش رو حفظ کنه.

آروم اما با تشر گفت:
فکر نمیکردم در این حد بخوای حماقت نشون بدی.

و دازای که انتظار همچین حرفی رو داشت با همون لحن مثل پدرش جوابش رو داد:
این حماقت نیست پدر بلکه خودِخود واقعیته...مگه غیر از اینه که منو چویا الان باهمیم؟
من قصد نداشتم مخفیش کنم اما از طرفی نمیخواستم یه عده پاپاراتزی از صبح تا شب دنبال منو چویا باشن و یه روز خوش واسمون نزارن پس چیزی بروز ندادم اما به هیچ عنوان...به هیچ عنوان قصدم پنهان کاری رابطم با چویا نبوده و نخواهد بود.

فوکوزاوا با عصبانیتی مشهود از لحن صداش لب زد:
دازای بهتره همین الان تمومش کنی هم این مزخرفات و هم...
با نگاه کردن به چویا که با اخم و جدیت نگاش میکرد ادامه حرفش رو با طعنه گفت:
و این رابطه لعنتی رو...تا همین الانشم زیادی تحملتون کردم.
درضمن تا کی میخوای به این بازی که تو چویا رو دوست داری ادامه بدی؟

با حرف آخرش هردو پسر تو شک فرو رفتن....ادامه دادن؟....بازی؟.....ادامه دادن این بازی؟
کدوم بازی؟....مرد راجب چی حرف میزد؟

این بین چویا بود که بیشتر از همه تو شک فرو رفته بود... نکنه دوباره رَکَب خورده بود؟...یعنی دازای بهش....
نه نه نه امکان نداره دازای این کارو نمیکنه...چویا دیگه از این قضیه مطمئن شده بود دازای اگه میخواست این کارو کنه توی این سه ماه میکرد ولی اون لحظه به لحظه با چویا بود.
این بار اون مرد موفق نمیشد اعتمادش رو نسبت به دازای خراب کنه.

پس با صدای بلند داد زد:آقای اوسامو شما هم بهتره دیگه تمومش کنید

با این صداش که به احتمال زیاد تا ته راه رو هم میرفت هردو شکه و همچنین با ترس بخاطر ناگهانی بودن صداش بهش نگاه انداختن.

چویا با همون لحن قبلیش ادامه حرفش رو گرفت:
من نمی‌فهمم میخواید با خراب کردن رابطه منو دازای به چی برسید؟ لطفا اینو به ما بگید تا حداقل بدونیم برای چه دلیل کوفتی این کارو می‌کنید؟؟؟

فوکوزاوا:یه بار بهت گفتم ناکاهارا_

چویا:چی؟چی رو به من گفتید ببینم منظورتون اون روزیه که من و دازای با شوق و ذوق اومدیم خونه شما تا بهتون بگیم باهمیم و شما اون شب رو برای ما که تلخ سهله زهر مار کردید رو میگید؟؟

اگه منظورتون اون روزه به خوبی به یاد دارم چی گفتید شما به من به پدرم و به عشقی که به دازای با تموم قلبم داشتم توهین کردید
به من گفتید آماتور به من گفتید ترد شده از خانواده و حتی به من تهمت زدید که ساقی موادم...تنها چیزی که گفتید همین بود نه بیشتر و نه کمتر




مایل به لایک و نظر
دیدگاه ها (۳۱)

فعلا فعلنا پارت نمیدم پارت نمیدم پارت نمیدم عزیز جان باید تع...

انیمه فن ها و جوجوتسو فن ها امروز همه میدونیم سالگرد فردی هس...

پارت ۸۰

پارت ۷۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط