BitaRrrr رقیب سخت

#رقیب_سخت




پارت ۱۰




باکوگو:"ولی جوابم مثبت هست!"
یهو & دست زد.
* داشت توی گوشی تند تند میگشت:"اهان پیداش شد! خب" و گوشیش رو روی میز جلوش گذاشت و شروع رو شد و توی گوشی صدای تشویق پخش شد و خوده * و & دست زدند
باکوگو با تعجب:"چی؟؟ اینچیه؟؟"
&:"صدای تشویق دیگه!"
*:"اره اره کاملا درسته! شما الان نامزد شدید! و اینم مراسم! حالا پاشید تنکیو برقصید!"
&:"تنکیو چیه احمق؟؟ تانکیو هست اسم اصلیش!"
میدوریا:"امم...منظورتون تانگو هست؟"
&:"اره اره! میبینی پسر من میدونه!"
*:"اره خوب چون قراره با پسر من برقصه!"
باکوگو:"کافیه! شما عقلتون از دست رفته؟ اینجوری مراسم میشه؟ با گوشی صدای تشویق میزارید؟"
&:"اره دیگه! برای اینکه صدای تشویق بیشتر بشه!"
باکوگو:"‌..‌‌حرفی ندارم من!"
میدوریا پاشد:"باکوگو بیا ادامه بدیم! حال میده! لطفا!!!"
باکوگو مکث کرد و به باباش نگاه کرد که دید باباش خیلی خوشحاله. دوباره به میدوریا گفت:"بیا!" و باکوگو دستشو گذاشت رو کمر میدوریا و میدوریا هم دستشو روی شونه باکوگو گذاشت و با اونیکی دستشون دست همو گرفتن.
شروع کردن به رقصیدن...
.
.
.
صبح روز بعد
توی رستوران
میدوریا:"وای واقعا فکر عالیه! ناهار رو اینجا بخوریم! بیا شروع کنیم!"
باکوگو با خشم درحال نگاه کردن بود.
یهو یه دختر به نام جولیا:"سلام سلام! برای من جا نمونده میشه اینجا بشینم لطفا! دوتا ددی جذاب اینجاست!"
میدوریا:"اونهمه صندلی خالی هست اونجا! نگا!"
باکوگو:"بفرمایید خانم چرا که نه؟ بفرمایید!"
جولیا:"اهه ممنونم!...راستی اسمتون چیه؟؟"
باکوگو با لبخند به جولیا:" من باکوگو!"
جولیا:"واوو! چه اسم قشنگی!! منم جولیا! و این پسره کیه؟"
باکوگو:" ...امم....این رفیقمه! اومدیم رستوران غذا بخوریم!"
جولیا:" چه خوب!"
که یهو میدوریا با عصبانیت بلند شد و...





پایان





ادامه دارد
دیدگاه ها (۴)

قاتل من مایکی و میتسویا

رقیب سخت BitaRrrr

قاتل من

رقیب سخت

#رقیب_سختپارت ۱۸*شبجولیا خواب بود که یهو باکوگو اومد توی اتا...

رقیب سخت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط