مردی سیاه پوش

مردی سیاه پوش
قد بلند
با انگشت های کشیده
گامهای بلند
و هاله ای از دود
که از دور می آید
برای کشتن من!
این تصور من از مرگ بود
هیچ گاه فکر نمیکردم
رفتن زنی
با دامن کوتاه
با گامهای کوچک
با انگشت های ظریف
با هاله ای از نور
همان مرگ باشد!

#سامان_رضایی
دیدگاه ها (۶۲)

زیرِ باران؛پشتِ میزِ چوبیِ کافه؛وَ آغوشت؛این نقاط را نقاط ''...

زیـبـا باشزیبـا #زندگی کن زیبا بیندیشتنها راهزَنی که دار و ن...

داستان اول «قامت پدر»محله پشت برج، توی باغ مشغول بازی بودم ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط