امتحان زندگی

《 امتحان زندگی 》
p⁴⁵

اصلا نمیدوست چطوری خودش رو به بیمارستان رسونده
با عجله به سمته پذیرش رفت
ا،ت : کیم تهیونگ توی کدوم اتاق زود باش بگو دیگه
.....باشه خانم‌ اروم‌ باشید الان چک میکنم ایشون توی بخش اورژانس هستن
با عجله به سمته اورژانس دوید و با دیدن کانگ و دایون که جلوی در بخش اورژانس ایستاد بودن و انگار با دکتر حرف میزدن ا،ت ایستاد و با قدم‌ های آروم به سمته اونا رفت و به صدای که از ته حنجره اش میومد گفت
ا،ت : تهیو..تهیونگ
کانگ با چشمای که اشک توش جم شده بود بهش نگاه کرد
دایون روی صندلی که کنارش بود نشست ا،ت به هر دو اونا نگاه کرد
از چیزی که قرار بود بشنوه می‌ترسید و جرعت پرسیدنش رو نداشت
و کانگ هنوز بهش خیره بود و انگار دنبال جمله بود که بهش بگه
ولی چیزی به ذهنش نمی‌رسید که ا،ت اشک از چشماش جاری شد و با صدای که بغضی توش معلوم بود و چونه اش که از شدت بغض میلزید گفت
ا،ت : یکی تون یه چیزی بگه تهیونگ کجاست حالش خوبه چرا ساکت شدین بگید دیگه
آخر حرفش رو با صدای بلند گفت و دکتری که تمام مدت نزاره گرد اونا بود روبه ا،ت کرد
دکتر : متاسفم ما همه تلاشمو رو کردیم ولی نتونستیم مریض رو نجات بدیم
حرف های دکتر توی سرش می‌پیچید و کلمه به کلمه تکرار میشد
پاهاش سست شد و دیگه توان ایستادن نداشت و روی زمین سرد بیمارستان نشست احساس تنگی نفس میکرد احساس میکرد هر لحظه ممکن نفسش قطع بشه انگار چیزی راه نفس کشیدن رو بسته بود
دستش رو مشت کرد و چندین دفعه به قفسه سینه کوبيد به اومید اینکه بتونه نفس بکشه تا لحظه که از زبان دکتر همه چیز رو بشنوه فکر می‌کرد این فقد یه کابوس بده و هر لحظه ممکن بیدار بشه
و هنوز توی بغل تهیونگ خواب باشه اما این قفد افکارش بود
اما وقتی استادش جلوش نشست و دستش روی شونه اش گذاشت و همین کافی بود تا تمام افکارش پاشیده بشه و به حقیقت پی ببره و اشک های که بی صدا می‌ریخت تبدیل به هق هق شدن
و توی اون راه روی سرد و ساکت بیمارستان صدای پر از درد اون دختر بود
که می‌پیچید حالا چطوری باید زندگیش رو ادامه می‌داد
به چه اومیدی
کسی که نفسش به نفسش بنده بود دیگه در کنارش نبود
چطوری این درد رو تحمل میکرد یا دلیل این درد رو چی بدونه باید کی رو مقصر میدونست خودش،عشق
باید چی رو دلیل این درد میدونست

بد شانسی،

سرنوشت،

یا امتحان زندگی

..........پایان فصل اول

شرط های
50 لایک
۵0 کامنت
10 عضویت
دیدگاه ها (۵۵)

تریلر فصل دوم 《 امتحان زندگی 》

امتحان زندگی 》 فصل 2 ) p⁴⁶اسلاید ها چک شهچشماش رو بست بود و ...

《 امتحان زندگی 》p⁴⁴تهیونگ : حتما میبینمت تهیونگ گوشی رو قطع ...

《 امتحان زندگی 》p⁴³دوهی‌ : استاد سونگ کانگ از روی صندلی بلند...

مرگ بی پایان پارت ۳۱

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

#درخواستی#تکپارتیوقتش رسیده...... ا/ت نفس‌هاش تند شده بود هر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط