تکپارتی تهیونگ غمگین

تکپارتی تهیونگ غمگین



ویو تهیونگ

دلم برای اون خندیدنات تنگ شده (بغض)
مگه هق مگه قول. ندادی پیشم بمونی پس چرا هق چرا ترکم کردی هوم

مگه قرار نبود هر هفته موقعی غروب آفتاب باهم برقصیم هق.. هق... پس چشید همش دروغ بود
مگه قرار نبود هروز با بوسه همو بیدار

کنیم هق... هق. چطور... هق چطور دلت

امد خرس عسلیت رو ترک کنییی

الان جات اونجا خوبه کسی که اذیتت

نمیکنه نگفتی هق.. تهیونگیت دلش

واسه اون بغل کردنت تنگ میشه هومم

درسته من عاشق بچه بودم ولی این


دلیل نمیشد خودتو از دنیا محو کنی


خب خیلی حرف زدم کوچولوم فقط اینو بگم تا آخر عمر عاشقتم 🥲💔🥺



ویو ادمین

بچه ها قضیه این بود که تهیونگ عاشق بچه هست و وقتی میرن آزمایش میگیرن ا/ت نمیتونست حامله بشه مامان تهیونگ به به تهیونگ میگه که بره ازدواج کنه این به گوش ا/ت میرسه و بدون اینکه به ته بگه نمیتونه تحمل کنه ووووووووو خودکنی نهه یعنی ببخشید خودکشی میکنه