بیبیکوچولومن

بیبی_کوچولو_من
Part: ⁷

سوار ماشین شدیم و راه افتاد.
جونگکوک یه آهنگ ملایم پلی کرد.

+اَه اه خاموش کن اینو، خوابم می‌گیره، بندری بزن یذره بیدار شم!

جونگکوک: اگه موزیک سلیقه‌ت اینه، الان می‌زنم «بیا بریم دشت خراسون» تا مغزت داغ کنه!

+تو فقط بلد باش فرمون رو بگیری صاف بری، بقیه‌ش با من.

جونگکوک (زمزمه‌وار): بله بله، فسقلی کوچولو داره ریاست می‌کنه.

+چی گفتی؟! یه بار دیگه فسقلی بگی با فرمون ماشینت می‌زنم تو حلق خودت!

جونگکوک: ببخشید خانوم رئیس، آخه قدت از فرمون کوتاه‌تره، نمی‌شه ندید گرفت!

+قد من کوتاهه؟! بیا پایین ببین کی کوتاهه، خودت عین اون نوشابه‌های خانواده‌ای ولی تهی از خاصیت!

جونگکوک خندید و گفت:
جونگکوک: رسیدیم!
+کجا اینجاست؟ یه کافه‌ست یا انباری‌ته؟

جونگکوک: کافه‌ست. با طراحی خاص... فقط واسه خاصا!

+تو خاصی؟ بیشتر شبیه خاصیتِ زهرماری‌ای، ولی خب بریم ببینیم.

رفتیم داخل. کافه قشنگ بود. چوبی، با عطر قهوه، اما یه گوشه‌ش هم یه عروسک بزرگ خرسی گذاشته بودن.

+خدای من! اون خرسه چرا اینجاست؟ قراره صبحونه رو با اون بخوریم؟!

جونگکوک: اون جای توئه. خواستم چیزی باشه که لیاقتت رو نشون بده.

+مرسی که گفتی، حالا تو هم بیا رو دامنش بشین، جفت‌تون به هم میاین.

گارسون اومد.
جونگکوک سفارش داد:
جونگکوک: یه دابل اسپرسو برای خانم، یه لاته برای من. و پنکیک با عسل دو تا.

گارسون رفت و من چشمامو ریز کردم.

+پنکیک با عسل؟ این سلیقه‌ست؟ بچه‌مدرسه‌ایای کلاس اولی اینو می‌خورن!

جونگکوک: ببخشید، فسقلیا معمولاً پنکیک دوست دارن، خواستم هماهنگ باشم بات!

+حالا من اومدم صبحونه بخورم یا یه نبرد لفظی؟ این میز قرار بود صلح‌آمیز باشه!

جونگکوک: با تو هیچ‌وقت نمی‌شه صلح کرد، هر لحظه آماده‌ی حمله‌ای...

+خب پس آماده باش، چون وقتی قهوه‌مو بیارن، لیوانشو پرت می‌کنم سمتت.

جونگکوک: اگه پرت کنی، پنکیکت می‌ره رو صورتت!

+تو هم اگه حرف بزنی، شربت افرا رو می‌مالم رو سرت، می‌شی شیرین‌ترین دلقک صبح!

جونگکوک (با خنده): خدایا شکرت بابت این موجود پررو...

+شکر نکن زوده، هنوز قاشق دستم نرسیده!

گارسون که برگشت با سینی، یه نگاه عجیب انداخت به ما.

گارسون (زیر لب): خدا رحم کنه به میز کناری...


---

پایان پارت ⁷
#جونگکوک #جئون_جونگکوک #بی_تی_اس #بنگتن #بنگتن_بویز #کیپاپ #آرمی
#رمان #فیک #سناریو #چندپارتی #تکپارتی
دیدگاه ها (۴)

بیبی_کوچولو_منPart: ⁸گارسون که سینی رو گذاشت، من هنوز داشتم ...

بیبی_کوچولو_منPart: ⁹جونگکوک با ته‌مونده‌ی سس شکلات ته بشقاب...

بیبی_کوچولو_منPart: ⁶صبح ساعت هفت، با صدای زنگ گوشیم از خواب...

#بیبی_کوچولو_منPart: ⁵+تو یه گرگی؟!دِ برو بابا، گرگ فقط تو ک...

خون آشام عزیز (86)

black flower(p,232)

#سناریو موضوع= وقتی نصفه شب میره پیششون بخوابی{برادر بزرگتر}...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط