راننده ماشینی در دل شب راه رو گم کرده بود و بعد از مدتی ...
راننده ماشینی در دل شب راه رو گم کرده بود و بعد از مدتی ناگهان ماشینش خاموش شد...
همونجا شروع کرد به شکایت از خدا، که خدایا پس تو اون بالا داری چیکار میکنی؟!
چون خسته بود خوابش برد و صبح که از خواب بیدار شد، از شکایت دیشبش خیلی شرمنده شد...
چون ماشینش دقیقا نزدیک یه پرتگاه خطرناک خاموش شده بود...
لحظه هایتان مملو از حس حضور خودش...☝ ️
همونجا شروع کرد به شکایت از خدا، که خدایا پس تو اون بالا داری چیکار میکنی؟!
چون خسته بود خوابش برد و صبح که از خواب بیدار شد، از شکایت دیشبش خیلی شرمنده شد...
چون ماشینش دقیقا نزدیک یه پرتگاه خطرناک خاموش شده بود...
لحظه هایتان مملو از حس حضور خودش...☝ ️
- ۱.۱k
- ۰۶ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط