کاش چون آینه روشن می شد

۰
کاش چون آینه روشن می شد

دلم از نقش تو و خندهٔ تو

صبحگاهان به تنم می لغزید

گرمی دست نوازندهٔ تو
دیدگاه ها (۱)

آنقدَر از تو نوشتم همه جا پیش هم...

❣ دِلتنگــــم دِلتنگ ڪســـۍ ڪــه❣ هیــچڪسَم نبـــودهمــه ڪَـ...

‌❣ در انتظار تو چشمم سپید ❣ گشت و غمی نیست❣ اگر قبول تو افتد...

دلم را به دست تو میسپارم تا ارهم را روشن کنی

عاشق شدم، کاش ندونهدست دلم رو نخونهاگه بدونه می دونم، دیگه ب...

طبیعت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط