گناهکار part
( گناهکار ) ۴۵ part
پدر روحانی : اشک ها بهانه برای سرپوش هستند زیرا که هیچکس نه آنقدر بی گناه که فرشته بشه نه آنقدر که هیچوقت دلش نلرزه پسرم اینو بدون هرکسی تاوان کارش هاشو پس میده
جیمین : که اینطور پس تاوان گناه های منو پسرم پس میده
پس اشک ها وجود دارن تا آدم ها سنگدل تر از درونشان به نظر نرسند اما برای جیمین اینگونه نبود در بازی گیره کرده بود که اگر مینشست اشک میریخت بیچاره نشون داده میشد اما اگر به غم اش پناه میبرد می باخت
پس راه درست تری انتخاب کرد قوی بودن مانند یک مرد،
همه بجز جیمین و سوجون جلوی آن اتاق درحال انتظار کشیدن بودند ات روی صندلی نشسته و فقط منتظر خبری از طرفه دکترا بود مین سو نزدیک زنش شد و با لحن آرامی بیان کرد مین سو : عزیزم آنو کجاست
لی هی : پایین توی کافیشاپ بود
با آمدن دکتر از اتاق همه به سمتش دویدن ات جلوتر با استرسی بیان کرد
ات : پسرم حالش خوبه
دکتر خیلی سریع بدون در آوردن ماسک بیان کرد دکتر : معذرت میخوام که این خبر رو بهتون میدم اما مریض هر دو کلیه هاشو از دست داده اما اهدای عضو هست اگه توان پولش رو دارید بگید تا جراحیش کنیم وگرنه مریض رو از دست میدیم
مبلغی بود که تا حد توان ات نبود نمیتونست اون پول رو همین الان جور کنه نه جواهری داشت برای فروختن نه املاکی داشت تا وام بگیره نه جیمینی بود تا به دادش برسه سوجون ، با صدای دکتر دریای افکارش بهم ریخت دکتر: لطفاً عجله کنید وقت نداریم
ات ناچار روبه مرد اخمو و بد اخلاق پارک چین سان کرد ات : اون پول رو بهم قرض بدین توی اولین فرصت بهتون میدمش
چین سان : اون پول رو بهت میدم اما شرطی دارم
مین سو نزدیک شد بلافاصله لب زد مین سو : من پولو..
چین سان : نه دخالت نکن پسرم این موضوع مربوط به آبرو و عزت ماست
ات : باشه هر شرطی باشه قبوله
چین سان : با جیمین ازدواج میکنی و مثله عروس ما رفتار میکنی
ات لحظه خشکش زد پای جون نوه اش درمیون بود اون داشت از آبروش حرف میزد چیکار میکرد چاره دیگه ای نداشت
ات : باشه باشه فقط اون پول رو تحویل بدین
دکتر: پس ما به عمل ادامه میدیم
یااااا انقدر پارت براتون گذاشتم حالا هم باید شرط ها رو برسونید
شرط 50 لایک
۱۵۰ کامنت
زود باشید قراره جالب بشه جیمین و ات ازدواج میکنند ☺️
پدر روحانی : اشک ها بهانه برای سرپوش هستند زیرا که هیچکس نه آنقدر بی گناه که فرشته بشه نه آنقدر که هیچوقت دلش نلرزه پسرم اینو بدون هرکسی تاوان کارش هاشو پس میده
جیمین : که اینطور پس تاوان گناه های منو پسرم پس میده
پس اشک ها وجود دارن تا آدم ها سنگدل تر از درونشان به نظر نرسند اما برای جیمین اینگونه نبود در بازی گیره کرده بود که اگر مینشست اشک میریخت بیچاره نشون داده میشد اما اگر به غم اش پناه میبرد می باخت
پس راه درست تری انتخاب کرد قوی بودن مانند یک مرد،
همه بجز جیمین و سوجون جلوی آن اتاق درحال انتظار کشیدن بودند ات روی صندلی نشسته و فقط منتظر خبری از طرفه دکترا بود مین سو نزدیک زنش شد و با لحن آرامی بیان کرد مین سو : عزیزم آنو کجاست
لی هی : پایین توی کافیشاپ بود
با آمدن دکتر از اتاق همه به سمتش دویدن ات جلوتر با استرسی بیان کرد
ات : پسرم حالش خوبه
دکتر خیلی سریع بدون در آوردن ماسک بیان کرد دکتر : معذرت میخوام که این خبر رو بهتون میدم اما مریض هر دو کلیه هاشو از دست داده اما اهدای عضو هست اگه توان پولش رو دارید بگید تا جراحیش کنیم وگرنه مریض رو از دست میدیم
مبلغی بود که تا حد توان ات نبود نمیتونست اون پول رو همین الان جور کنه نه جواهری داشت برای فروختن نه املاکی داشت تا وام بگیره نه جیمینی بود تا به دادش برسه سوجون ، با صدای دکتر دریای افکارش بهم ریخت دکتر: لطفاً عجله کنید وقت نداریم
ات ناچار روبه مرد اخمو و بد اخلاق پارک چین سان کرد ات : اون پول رو بهم قرض بدین توی اولین فرصت بهتون میدمش
چین سان : اون پول رو بهت میدم اما شرطی دارم
مین سو نزدیک شد بلافاصله لب زد مین سو : من پولو..
چین سان : نه دخالت نکن پسرم این موضوع مربوط به آبرو و عزت ماست
ات : باشه هر شرطی باشه قبوله
چین سان : با جیمین ازدواج میکنی و مثله عروس ما رفتار میکنی
ات لحظه خشکش زد پای جون نوه اش درمیون بود اون داشت از آبروش حرف میزد چیکار میکرد چاره دیگه ای نداشت
ات : باشه باشه فقط اون پول رو تحویل بدین
دکتر: پس ما به عمل ادامه میدیم
یااااا انقدر پارت براتون گذاشتم حالا هم باید شرط ها رو برسونید
شرط 50 لایک
۱۵۰ کامنت
زود باشید قراره جالب بشه جیمین و ات ازدواج میکنند ☺️
- ۱۳.۲k
- ۲۴ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۹۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط