حسرت یعنی

حسرت یعنی
نگاه کردن به
عاشقانه ‌های جا مانده در عکس
و تحریرِ خاطراتِ آغوشی که تن ‌پوشِ من نبود..

راستی کدام‌یک از مردانِ این شهر
از عطرِ سکرآورِ آغوشِ تو نشئه خواهد شد؟
سلامِ مرا به او برسان و برایش بگو
مادامی‌که در کنار تو باشد،
ضامنِ حسادت‌های زنجیره‌ای شاعری است که
به تمامِ خاطراتی که با تو نداشت غبطه خورد.. و
در تمام روزهایی که بی‌تو گذشت غروب نمود.. و
از تمام سیگارهایی که با تو نکشید سرفه کرد.. و
برای تمام عمری که بی‌تو سپرد به یادِ تو شعر نوشت..

و شک کرد به احتمالِ یک احساس
که به جبرِ تنهایی قسم می‌خورد.. و
جز شعر،
حرف مشترکی با کسی نداشت..،
پس لاجرم سکوت کرد تا
از غل و زنجیرِ عاشقانه‌های در شعر هم
رها باشی..
دیدگاه ها (۲)

آدم های بازنده به زحمتِ زندگی نمی ارزنداصلا حضورشان به هیچ ک...

خیره می‌شوم در تو تاجادۀ محالپیش رویم باز بماند.. تابه بُن‌ب...

‎تو نیستی‌‎تونیستی‌ و زندگی‌‎در رگهای من میگردد‎تا از پیکرِ ...

گاهی دلت میخواهد دلش را ب شوربیندازیو به شوق بیایی ازاین همه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط