سناریو بیبی مانستر
[ درخواستی ]
موضوع : وقتی تنهایی با رامی رفتی رامن بخوری ( به عنوان عضو هشتم ) :
نشونه صحبت اعضا +
روکا : از اینکه با هم صمیمی هستین خیلی خوشحال میشه ( اخی بچه 🥹❤️ )
پاریتا : ایشون بخاطر اینکه بهش نگفتین خیلی ناراحت شدش برای همین تا یک هفته با هر دوتاتون قهر کرد ( بچه گهر کرد 🥺❤️🩹 )
آسا : + بدون من خوش میگذره
رامی : نه هیونگ
+ پس منم میام
آهیون : + پس بدون من رامن میخورین واقعا که
ا/ت : آهیون تو هم بیا خو
+ نه
رامی : آهیونی بیا دیگه
+ باشه
رورا : از اونجایی که تو خیلی باهاش صمیمی بودی اونم بود از لج تو میره و با یکی دیگه از اعضا رامن میخوره 😁
چیکیتا : خیلی پر انرژی و کیوت به سمت تون میاد
+ من رامن میخوام ، به مکنه تون رامن نمیدید ؟
ا/ت : چرا نباید بهت رامن بدیم کیتا کوچولو بفرما بشین 🥰
رامی : ایشون چون خیلی دوست داشت با تو صمیمی تر بشه برای همین خیلی خیلی خوشحال بود و اونقدر خوشحال بود که از خوشحالی زیاد رامن پرید تو گلوش ( اوخی رامی کوشولو 🥹❤️ )
موضوع : وقتی تنهایی با رامی رفتی رامن بخوری ( به عنوان عضو هشتم ) :
نشونه صحبت اعضا +
روکا : از اینکه با هم صمیمی هستین خیلی خوشحال میشه ( اخی بچه 🥹❤️ )
پاریتا : ایشون بخاطر اینکه بهش نگفتین خیلی ناراحت شدش برای همین تا یک هفته با هر دوتاتون قهر کرد ( بچه گهر کرد 🥺❤️🩹 )
آسا : + بدون من خوش میگذره
رامی : نه هیونگ
+ پس منم میام
آهیون : + پس بدون من رامن میخورین واقعا که
ا/ت : آهیون تو هم بیا خو
+ نه
رامی : آهیونی بیا دیگه
+ باشه
رورا : از اونجایی که تو خیلی باهاش صمیمی بودی اونم بود از لج تو میره و با یکی دیگه از اعضا رامن میخوره 😁
چیکیتا : خیلی پر انرژی و کیوت به سمت تون میاد
+ من رامن میخوام ، به مکنه تون رامن نمیدید ؟
ا/ت : چرا نباید بهت رامن بدیم کیتا کوچولو بفرما بشین 🥰
رامی : ایشون چون خیلی دوست داشت با تو صمیمی تر بشه برای همین خیلی خیلی خوشحال بود و اونقدر خوشحال بود که از خوشحالی زیاد رامن پرید تو گلوش ( اوخی رامی کوشولو 🥹❤️ )
- ۵.۱k
- ۱۵ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط