اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۸
افسر پوزخند زد: حالا از کجا معلوم که ب خاطر دشمنیت با ا. ت اینارو نمیگی؟
گیره رو محکم تر توی دستبندم چرخوندم و گفتم: چقدر کارتو راه میندازه!؟
افسر چشماش برق زد: سی تومن!
قفل دستبندم باز شد و گفتم: چهل میدم بهت!
افسر با خوشحالی گفت: پدرسو درمیاریم رئیس
خندم گرفت...بلند بلند خندیدم...چ شبی بشه امشب!!
#راوی
ا. ت که اومد سرکار، با قیافه ی عصبی رئیس کیم روبرو شد. سوهو و اون افسر، حسابی از ا. ت شایعه درست کرده بودن که باعث بشن ا. ت اخراج بشه.
در اخر رئیس کیم با عصبانیت ب دلیل اینکه ا. ت نمیتونه پرونده هارو حل کنه، اون رو اخراج کرد!!!
ا. ت با گریه به خونه برگشت...ولی تهیونگ...خونه نبود!!
گیره رو محکم تر توی دستبندم چرخوندم و گفتم: چقدر کارتو راه میندازه!؟
افسر چشماش برق زد: سی تومن!
قفل دستبندم باز شد و گفتم: چهل میدم بهت!
افسر با خوشحالی گفت: پدرسو درمیاریم رئیس
خندم گرفت...بلند بلند خندیدم...چ شبی بشه امشب!!
#راوی
ا. ت که اومد سرکار، با قیافه ی عصبی رئیس کیم روبرو شد. سوهو و اون افسر، حسابی از ا. ت شایعه درست کرده بودن که باعث بشن ا. ت اخراج بشه.
در اخر رئیس کیم با عصبانیت ب دلیل اینکه ا. ت نمیتونه پرونده هارو حل کنه، اون رو اخراج کرد!!!
ا. ت با گریه به خونه برگشت...ولی تهیونگ...خونه نبود!!
- ۲۰.۵k
- ۰۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط