آرزوی بزرگ زندگی اش بوسیدن مرضیه خوانندهبود و روی میز
آرزوی بزرگ زندگی اش بوسیدن مرضیه ( خواننده)بود و روی میز کوبید که من تا ابد زن نمی گیرم.
حالا او روزهای متوالی است در فیس بوک دوست من است. عکس هایش اینطوری است: خودم و زنم؛ زنم و خودم؛ زنم؛ زنم و خواهرش؛ خواهر زنم و زنم؛ من و زنم و گلدان کوچک خانه مان.
زن کیست؟ دختر همسایه بغلی شان.
گاه گاهی مرد از کنار اداره مان رد می شود و یادش می آید که پیشتر همکار بودیم . برایش سر تکان می دهم و به رسم قدیم خل و چل بازی هایم را در می آورم.حال همسرش را می پرسم و برایش زندگی خوبی را آرزو می کنم.
امروز او عکس گذاشته است. سالگرد ازدواجش است و بسیار خوشحال است. زن خوبی دارد. غذا می پزد. سر کار نمی رود. دور کمرش هم خوب است. یک زن معمولی است با موهای بلند.زنی که نه ایده ای دارد و نه هیچوقت اینقدر باهوش است که از نقشه ی فتح ایران که شوهرش در سر می پرورانده آگاه شود، لابد همکاران و دوستان مرد زیادی دارم که می دانند دهانم قفل است. می دانند چقدر رفتارم با همسران معمولی آنها خوب است.
اما آنها نمی دانند که همیشه ؛ هربار با مرد جدیدی در زندگی ام روبرو می شوم که ایده های بزرگ در سر دارد و درباره ی لزوم ایجاد تحول در اندیشه ی بشری حرف می زند توی دلم قهقهه ای سر می دهم و با خودم می گویم: ههههوف؛ یک مرد معمولی دیگر که در نهایت یک زن می گیرد که آشپزی اش خوب باشد.بعد دوتایی با هم عکس بیندازند و خوشحال باشند و از آن به بعد مدام بترسند و از خدا بخواهند هیچوقت جنگ جهانی نشود.
آلما_توکل
حالا او روزهای متوالی است در فیس بوک دوست من است. عکس هایش اینطوری است: خودم و زنم؛ زنم و خودم؛ زنم؛ زنم و خواهرش؛ خواهر زنم و زنم؛ من و زنم و گلدان کوچک خانه مان.
زن کیست؟ دختر همسایه بغلی شان.
گاه گاهی مرد از کنار اداره مان رد می شود و یادش می آید که پیشتر همکار بودیم . برایش سر تکان می دهم و به رسم قدیم خل و چل بازی هایم را در می آورم.حال همسرش را می پرسم و برایش زندگی خوبی را آرزو می کنم.
امروز او عکس گذاشته است. سالگرد ازدواجش است و بسیار خوشحال است. زن خوبی دارد. غذا می پزد. سر کار نمی رود. دور کمرش هم خوب است. یک زن معمولی است با موهای بلند.زنی که نه ایده ای دارد و نه هیچوقت اینقدر باهوش است که از نقشه ی فتح ایران که شوهرش در سر می پرورانده آگاه شود، لابد همکاران و دوستان مرد زیادی دارم که می دانند دهانم قفل است. می دانند چقدر رفتارم با همسران معمولی آنها خوب است.
اما آنها نمی دانند که همیشه ؛ هربار با مرد جدیدی در زندگی ام روبرو می شوم که ایده های بزرگ در سر دارد و درباره ی لزوم ایجاد تحول در اندیشه ی بشری حرف می زند توی دلم قهقهه ای سر می دهم و با خودم می گویم: ههههوف؛ یک مرد معمولی دیگر که در نهایت یک زن می گیرد که آشپزی اش خوب باشد.بعد دوتایی با هم عکس بیندازند و خوشحال باشند و از آن به بعد مدام بترسند و از خدا بخواهند هیچوقت جنگ جهانی نشود.
آلما_توکل
- ۳.۰k
- ۲۹ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط