ویو جونگکوک ...
ویو جونگکوک: عروس مافیا
پارت :۷
وقتی ردشو برام زدن همه ی بادیگارد هامو جمع کردم به سمت اون مکان رفتم وقتی به اون مکان رسیدم دیدم یه عمارت بزرگ بود ولی به بزرگی عمات من نمیرسید🙂↕️ بی خیال این حرفا شدم رفتم ببینم که کی محموله هامو دزدیده به بادیگارد هام گفتم اسلحه هاشونو آماده کنن که با علامت من حمله کنیم همه حمله کردیم و بله دیدم کسی نیست جز پدرم دشمن خونیم درسته دشمن خونیم من مادرم خواهر برادرم مو به خاطر پدرم از دست دادم و به خودم قول دادم حتما یه روز انتقام بگیرم بهش گفتم فکر نمیکردم تا الان زنده باشی پیرمرد خرفت گفتم تا الان مرده باشی پدرم یهو یه پوزخند بشدت مسخره ای زد گفت:
پدر ج.ک:ههه منم نمیدونستم زنده ای پسرم
ویو جونگکوک:
وقتی کلمه پسرم به زبون آورد یهو جوش اوردم گفتم:تو هیچ پسری به نام جئون جونگکوک نداری حالا هم محموله هام پس بده وگرنه برات بد میشه پیرمرد ترسو میتونستم از چشماش ببینم گفت:
پدر ج.ک: به یه شرطی محموله هارو پس میدم که پولی به مبلغ ۲۰۰میلیون وون بپردازی
ویو جونگکوک:
وقتی اون مبلغ گفت رفتم تو فکر نه اینکه نتونم پول بدم به اینکه چیکارشون داره محموله ها هم خیلی خیلی مهم بودن چون باید از کره به ایتالیا صحیح سالم برسن و دیرم شده بود گفتم قبوله پول بهش دادم ولی قبل از اینکه بهش بدم گفتم این مول بگیر از جلو چشمام محو شو اونم گفت : حتما جئون دیگه هیچوقت منو نمیبینی 😏 و رفت
سیلاااممم بلخره من برگشتم براتون یه پارت آپلود کردم
پارت :۷
وقتی ردشو برام زدن همه ی بادیگارد هامو جمع کردم به سمت اون مکان رفتم وقتی به اون مکان رسیدم دیدم یه عمارت بزرگ بود ولی به بزرگی عمات من نمیرسید🙂↕️ بی خیال این حرفا شدم رفتم ببینم که کی محموله هامو دزدیده به بادیگارد هام گفتم اسلحه هاشونو آماده کنن که با علامت من حمله کنیم همه حمله کردیم و بله دیدم کسی نیست جز پدرم دشمن خونیم درسته دشمن خونیم من مادرم خواهر برادرم مو به خاطر پدرم از دست دادم و به خودم قول دادم حتما یه روز انتقام بگیرم بهش گفتم فکر نمیکردم تا الان زنده باشی پیرمرد خرفت گفتم تا الان مرده باشی پدرم یهو یه پوزخند بشدت مسخره ای زد گفت:
پدر ج.ک:ههه منم نمیدونستم زنده ای پسرم
ویو جونگکوک:
وقتی کلمه پسرم به زبون آورد یهو جوش اوردم گفتم:تو هیچ پسری به نام جئون جونگکوک نداری حالا هم محموله هام پس بده وگرنه برات بد میشه پیرمرد ترسو میتونستم از چشماش ببینم گفت:
پدر ج.ک: به یه شرطی محموله هارو پس میدم که پولی به مبلغ ۲۰۰میلیون وون بپردازی
ویو جونگکوک:
وقتی اون مبلغ گفت رفتم تو فکر نه اینکه نتونم پول بدم به اینکه چیکارشون داره محموله ها هم خیلی خیلی مهم بودن چون باید از کره به ایتالیا صحیح سالم برسن و دیرم شده بود گفتم قبوله پول بهش دادم ولی قبل از اینکه بهش بدم گفتم این مول بگیر از جلو چشمام محو شو اونم گفت : حتما جئون دیگه هیچوقت منو نمیبینی 😏 و رفت
سیلاااممم بلخره من برگشتم براتون یه پارت آپلود کردم
- ۶.۷k
- ۲۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط