یه خاطره جالب

سلام دوستای من حالتون چطوره؟
یه خاطره تعریف کنم🙊من همیشه یادمه یه دوست صمیمی داشتم تو دوران مدرسه ینی کلا فقط با ی نفر دوست میشدم دیگه مگه اینکه مدرسه هامون عوض شه مجبور شم از اون دوستم جدا شم با ی نفر دیگه بعد از ماهها دوست شم😐دیگه اون دوستم هرچی میگفت من میگفتم همونه که دوستم میگه رد نمیکردم.😄یدونه دوست داشتم خیلیم قبولش داشتم حالا من از همون اول همینجوری بودم🤣کلاس دوم بودیم همون دوست صمیمیم گفت بیا بعد از مدرسه بریم برا مامانامون گل یاس بچینیم🌸مامانامون خوشحال میشن😄حالا این گل یه جایی بود که ده دقه ای با مدرسه فاصله داشت🤣مام مدرسمون تعطیل شد تلق تلق راه افتادیم رفتیم🤣نمیدونستیم باید قبلش خبر بدیم🙊گل چیدیم و نفری یه لیوان یبار مصرف پرکردیم و راه افتادیم سمت مدرسه که تو مسیر خونه بود🏠اقا به مدرسه رسیدیم دیدیم مامانم با چشم خیس همونجاس😢 تا منو دید دویید طرفم عصبانی بوداااا گفت کجا رفتین😡منم لیوان گلمو گرفتم جلوش گفت رفتم برات گل بچینم🤣🤣🤣🤣هنوز یاد اون قیافم میوفتم خندم میگیره😄خلاصه مامانمم روش نشد دعوام کنه بخیر گذشت🤣🤣ولی فهمیدم بچه ی دوم دبستانی خبرم بده حق نداره راه بیوفته اونهمه راه بره🙊🙊🙊
#دورهمی #دوستانه #بلاگر #خاطرات #دبستانیها
دیدگاه ها (۱)

رفیق قدیمی

فالو یادت نره

فالو کن بیا بوست کنم

فالو کن یادت نره مرسی بوووس

من گریه من اشک من عرررررررررر

🎀بیو🎀 اسم واقعی م شهرزاده اما همه منو تو مدرسه زن بلینگهام ص...

₊˚⊹ ︵ֺ︵ ㅤ ㅤ𝜚 ۪ ⠀⠀ ⪩⪨၄⋆၃ ៸៸៸ chaoun ,she 차운이 당신과 이야기하고...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط