عید با سبزه و سیب آمده از راه ولی

عید با سبزه و سیب آمده از راه ولی
بار بر شانه‌ی ما قد دماوند شده

جای سکه وسط سفره‌ی عیدم خالیست
ارزش سکه در این شهر مگر چند شده

یک نفر بود که از سفره‌ی شامش با عشق
کوچه کوچه به یتیمان همه شب نان میداد

کاش امروز هم او بود که جای سکه
آهن تفته به امثال عقیلان میداد

عید روزیست که هر سفره پر از نان باشد
عید روزیست که ما حق کسی را نخوریم

نان در این شهر پر از خرمن گندم حتماً
آنقدر هست که ما نان کسی را نبریم
دیدگاه ها (۹)

😐

نیستی بگی امشب نود نداره...

روزگاریست به گوش همه خواند که خداستخانه اش در ده ما نیست، جد...

چند سال پیش دستفروشی ب نام محمد بوعزیزی خودسوزی کرد و همین ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط