گذر از کوچه بن بست دلت کردم و دلدار شدم

. ...
گذر از کوچه بن بست دلت کردم و دلدار شدم
من در آن بیخبری ماندم و تبدار شدم

تب عشق تو بسوزاند حریم دل پرغصه من
چه غریبانه در آن وادی غم نقطه پرگار شدم

رفتم از کوی تو و خنج به رخسار زدم
جامه از بحر جنون کندم و بی عار شدم

نقش رخسار تو را بردم و در دشت فغان
همچو فرهاد به دل ، تیشه بدهکار شدم

آشنایان همه بر زخم دلم خار شدند
گر چه جان داده ، طبیب دل بیمار شدم

من که در بستر بیماری تو جان فکنم
فارغ از خواب ازل گشته و بیدار شدم

دل فرو بستم و بر گیس غمت چنگ زدم
ناوک چشم تو را سرمه خونبار شدم...
دیدگاه ها (۱)

به نگاهی که مرا عاشق خود کرده, قسم بایدامشب به غزلهای نگاهت ...

ای کاش! کسی بود که غمخوار دلم بودمانند غزل های خودم، یارِ دل...

✍رخصت بده از داغ شقـــــایق بنویسم . . .✍از بغض گلوگیـــــر ...

اسم زیبایت قرارش بین این اشعار نیستقلب تو درگیر اما مثل من ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط