عادت

عــــــــادت...؛
عادت کرده ام به ایـنکه هــمــیــشه
در بحران هــای زندگــی ام،خــودم هوای خــودم را داشته باشم...
در شـــب های بیخــوابی،خــودم برای خــودم لالایی بخــوانم...
وقتی بغض میــکنم،خودم،خــودم را در آغــوش بگــیرم و دلــداری بدهــم...
مــیــبــینــــــــــــــی؟!...
تــنهـایی،با هـمــه ی دردی کـه دارد،مـرا"مــرد"بار آورده...
آنـقدر که با همـه ی "زنـانگی ام"،
"مـردانه"به خــودم تکیه میــــــکنم...
دیدگاه ها (۳)

عــــــــادت...؛ عادت کرده ام به ایـنکه هــمــیــشه در بحرا...

میدانی سه رکن حس کردن یک نفر چیست؟ اینکه اول عاشقش باشی.. بع...

باید کرکره ها را بکشم.... موهایم راببافم... یک لباس شل و وار...

هرگز حدیث حاضر غایب شنیده ای؟ من در میان جمع و فکرم جای دگر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط