دلم آنچنان یک دوست ناب و بکر میخواهد

دلم آنچنان یک دوست ناب و بکر میخواهد,
که همه ام را از نگاهم بخواند..
از چشمانم,
از حرفهایِ هنوز نگفته ام....
دلم آنچنان میخواهد کنارش فرسنگها قدم بزنم,
از همه چیز بگویم
و او هیچ نگوید,
فقط گوش کند,
با من ذوق کند
با من بغض کند با من بخندد و با من همه یِ راههایِ امده و نیامده را طی کند....
فرقی نمیکند از چه جنسی,
در چه سنی,
در چه شخصی...
فقط کنارم که مینشیند رفیقِ شفیقم باشد,
من حرف بزنم او نگاه کند...
من دست رویِ پاهاش بزارم, و او دستانم را بگیرد,
کسی که مرا مثلِ یک کتاب بخواند,
با ذوقِ فروان,
با شوقِ فراوان تر,
چه فرقی میکند از چه فرقه ای, دینی و کشوری باشد,
چه فرقی میکند در کدام پستِ دولتی مشغول است,
یا که ماشین زیرِ پایش چه و چه باشد,
مهم اینست با من رویِ نیمکتی بنشیند,
من برایش چای بریزم و بگویم...مگر تقسیم شدنِ روح,...
ربطی به سن و سال ادم ها هم دارد؟
دیدگاه ها (۵)

چه بسیار مواردی که دوست نداشتیم اتفاق بیفتند اما پذیرفتیمچیز...

یک عده ای هستند که ما همیشه از رو ظاهر آنها قضاوتشان میکنیم....

✍ ️فریدون‌مشیری:به کسی کینه نگیریددل بی کینه قشنگ استبه همه ...

‌‎حالا که تمامَت برای من است‌‎حالا که میدانم با خیالِ راحت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط