منجی من
منجی من
part 15
تهیونگ : همینجا بخواب
با تعجب بهش نگاه کردم
ا/ت: م.. م. من. من راحت نیستم
تهیونگ : فقط یکم
چرا امشب اینشکلی شده یعنی میتونم کاری کنم دوباره حالش خوب بشه
نفساش منظم شد و نشون میداد که خوابه
ا/ت: چقدر زود خوابش برد
بلند شدم
ا/ت: ته ته بلند شو برو سرجات بخواب
انگار که نشنید تکونش دادم
تهیونگ : بزار بخوابم
ا/ت : برو سرجات
دستمو کشید دوباره افتادم تو بغلش
تهیونگ : همینجا تو بغلم میخوابی تکونم نمیخوری( جدی)
دیگه نتونستم حرف بزنم
و گذاشتم چشمام گرم بشه
ویو روز بعد
با نوازش سرم از خواب بلند شدم تهیونگ با یک لبخند دختر کش بهم نگاه میکردم هنوز توی بغلش بودم و این منو خجالت زده میکرد
سریع بلند شدم
تهیونگ : صبح بخیر خوابالو
ا/ت: صبح بخیر( خجالت)
رفتم سمت دستشویی به جرعت میتونم بگم بهترین خوابی بود که تو بغل تهیونگ داشتم با یاد اوریش لپم گل انداخت
از دستشویی اومد بیرون تهیونگ داشت با تهکو حرف میزد
که نگاه هیز تهکو روی من زوم شد تهیونگ رد نگاه تهکو گرفت تا به من رسید
تهیونگ : با تو نیستم نگات به کجاست( عصبی و اخم)
تهکو : بله متوجه شدم
تهکو رفت بیرون تهیونگم بدون اینکه چیزی بخوره از خونه زد بیرون
+ وا چه شد
اقای لی: سلام ا/ت
ا/ت: سلام اقای لی( خوشحال)
ا/ت: اقای لی غذای مورد علاقه تهیونگ چیه؟
اقای لی: دوکبوکی با نودل
ا/ت: اها ممنون کاری داشتید
اقای لی : اومدم به توپ سر بزنم مثل اینکه سرت شلوغه پس میرم
اقای لی رفت
الان ساعت 10 تهیونگ ساعت 8 میاد پس تا اون موقع وقت دارم شروع کردم به تمیز کاری کارم که تموم شد غذا رو درست کردم
تازه ساعت 5 شده بود خیلی خسته شدم خودمو پرت کردم روی مبل که صدای در اومد ولی الان که تهیونگ نمیاد
- چطوری مادمازل
به طرف صدا برگشتم با ترس بهش نگاه کردم
تهکو
حمایت فراموش نشه بیبی
شرایط 20 تا لایک 10 تا کامنت
part 15
تهیونگ : همینجا بخواب
با تعجب بهش نگاه کردم
ا/ت: م.. م. من. من راحت نیستم
تهیونگ : فقط یکم
چرا امشب اینشکلی شده یعنی میتونم کاری کنم دوباره حالش خوب بشه
نفساش منظم شد و نشون میداد که خوابه
ا/ت: چقدر زود خوابش برد
بلند شدم
ا/ت: ته ته بلند شو برو سرجات بخواب
انگار که نشنید تکونش دادم
تهیونگ : بزار بخوابم
ا/ت : برو سرجات
دستمو کشید دوباره افتادم تو بغلش
تهیونگ : همینجا تو بغلم میخوابی تکونم نمیخوری( جدی)
دیگه نتونستم حرف بزنم
و گذاشتم چشمام گرم بشه
ویو روز بعد
با نوازش سرم از خواب بلند شدم تهیونگ با یک لبخند دختر کش بهم نگاه میکردم هنوز توی بغلش بودم و این منو خجالت زده میکرد
سریع بلند شدم
تهیونگ : صبح بخیر خوابالو
ا/ت: صبح بخیر( خجالت)
رفتم سمت دستشویی به جرعت میتونم بگم بهترین خوابی بود که تو بغل تهیونگ داشتم با یاد اوریش لپم گل انداخت
از دستشویی اومد بیرون تهیونگ داشت با تهکو حرف میزد
که نگاه هیز تهکو روی من زوم شد تهیونگ رد نگاه تهکو گرفت تا به من رسید
تهیونگ : با تو نیستم نگات به کجاست( عصبی و اخم)
تهکو : بله متوجه شدم
تهکو رفت بیرون تهیونگم بدون اینکه چیزی بخوره از خونه زد بیرون
+ وا چه شد
اقای لی: سلام ا/ت
ا/ت: سلام اقای لی( خوشحال)
ا/ت: اقای لی غذای مورد علاقه تهیونگ چیه؟
اقای لی: دوکبوکی با نودل
ا/ت: اها ممنون کاری داشتید
اقای لی : اومدم به توپ سر بزنم مثل اینکه سرت شلوغه پس میرم
اقای لی رفت
الان ساعت 10 تهیونگ ساعت 8 میاد پس تا اون موقع وقت دارم شروع کردم به تمیز کاری کارم که تموم شد غذا رو درست کردم
تازه ساعت 5 شده بود خیلی خسته شدم خودمو پرت کردم روی مبل که صدای در اومد ولی الان که تهیونگ نمیاد
- چطوری مادمازل
به طرف صدا برگشتم با ترس بهش نگاه کردم
تهکو
حمایت فراموش نشه بیبی
شرایط 20 تا لایک 10 تا کامنت
- ۶.۹k
- ۱۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط