پارت لونا لج نکن
پارت ۴ لونا لج نکن
اون خوارته
هیونگ: ارع
سانگ هو: جون
هیونگ: مرض(خنده)
باورم نمیشد که هیونگ اینقد بی غیرته
هیونگ: بقیه بچه ها کی میان.؟
سانگ هو: یکم دیگه میرسن
هیونگ: خیل خب . بریم گیم بزنیم
سانگ هو : اره
رفتن گیم بزنن منم رفتم تو اتاق درس های خوندنیمو خوندم و بعد با گوشیم کار کردم همینطور داشتم با گوشیم ور میرفتم که دیدم ی شمار ناشناس بم پیام داده پیامشو باز کردم نوشته بود سلام یونا منم هیونجین د هه شمارمو از کجا آورده بش پیام دادم گفتم سلام بله؟ گفت میای رل بزنیم ماتم برده بود که یهو داداشم اومد تو اتاق یهو دست پا چه شدم گوشیو خواموش کردم
هیونگ: چته
یونا: چ چ چمه ه
هیونگ: چرا ترسیدی؟
یونا: ک کاری داشتی؟
هیونگ: میخواستم بگم تو خونه هیچی نداریم میرم یخورده خوراکی بگیرم شاید تا اون موقع چنتا از دوستام بیام درو باز کن
یونا: آها باشه
-رفت
-چند دقه بعد
دینگ دینگ
رفتم درو باز کردم
سانگوا: سلا.. عه خونه رو اشتباه اومدیم؟
یونجون: فک کنم
یونا: نه نه هیونگ رفته سوپری میادش
یونجون: آها تو خواهرشی نه
یونا: اره
سانگوا: ماشالا
یونا: بفرما تو..
-اومدن داخل
سانگ هو: عه. سلام بچه ها شما کی اومدین
سانگوا: همین الان تو کی اومدی
سونگ هو: من خیلی وقته اینجام تو اتاق هیونگ بودم منتظرش بودم بیاد
یونجون: او با خواهرش تنها بودی؟
سانگ هو: اره
یونجون: کاری که نکردی.
سانگ هو: (خنده) میخواستم بکنم
یونا: ب بله.؟
سانگوا: ای جان
سانگ هو: اسم شما چی بود؟ (رو به طرف یونا)
یونا: ی یون یونا..
سانگ هو: چه اسم زیبایی
ی ی یعنی چیی واقعا ترسیده بودم
یونا: ممنون.. من میرم تو اتاق شما راحت ب باشین
سانگ هو: نه ما راحتیم تو اینجا باشی
یونا: ..
سانگ هو : خجالت میکشی حرف نمیزنی؟ هاا
یونجون: سانگ هو وای تو دوباره دختر دیدی
سانگوا: وای
من بدو رفتم تو اتاق و درو بستم و قفل کردم
سانگ هو از پشت در: عه بیا بیرون کاریت نداریم (نیش خند)
-هیونگ اومد
تا صدای هیونگ رو شنیدم که اومده درو باز کردم و رفتم همه چیو گفتم هرچند میدونم هیچکار نمیکنه
هیونگ: خیلخب کاری که نکردن برو تو اتاق
یونا: هیونگ(گریه)
هیونگ: یونا خجالت بکش بسه دیگه عه کاری که بات نکردن فقط بات حرف زدن
اون خوارته
هیونگ: ارع
سانگ هو: جون
هیونگ: مرض(خنده)
باورم نمیشد که هیونگ اینقد بی غیرته
هیونگ: بقیه بچه ها کی میان.؟
سانگ هو: یکم دیگه میرسن
هیونگ: خیل خب . بریم گیم بزنیم
سانگ هو : اره
رفتن گیم بزنن منم رفتم تو اتاق درس های خوندنیمو خوندم و بعد با گوشیم کار کردم همینطور داشتم با گوشیم ور میرفتم که دیدم ی شمار ناشناس بم پیام داده پیامشو باز کردم نوشته بود سلام یونا منم هیونجین د هه شمارمو از کجا آورده بش پیام دادم گفتم سلام بله؟ گفت میای رل بزنیم ماتم برده بود که یهو داداشم اومد تو اتاق یهو دست پا چه شدم گوشیو خواموش کردم
هیونگ: چته
یونا: چ چ چمه ه
هیونگ: چرا ترسیدی؟
یونا: ک کاری داشتی؟
هیونگ: میخواستم بگم تو خونه هیچی نداریم میرم یخورده خوراکی بگیرم شاید تا اون موقع چنتا از دوستام بیام درو باز کن
یونا: آها باشه
-رفت
-چند دقه بعد
دینگ دینگ
رفتم درو باز کردم
سانگوا: سلا.. عه خونه رو اشتباه اومدیم؟
یونجون: فک کنم
یونا: نه نه هیونگ رفته سوپری میادش
یونجون: آها تو خواهرشی نه
یونا: اره
سانگوا: ماشالا
یونا: بفرما تو..
-اومدن داخل
سانگ هو: عه. سلام بچه ها شما کی اومدین
سانگوا: همین الان تو کی اومدی
سونگ هو: من خیلی وقته اینجام تو اتاق هیونگ بودم منتظرش بودم بیاد
یونجون: او با خواهرش تنها بودی؟
سانگ هو: اره
یونجون: کاری که نکردی.
سانگ هو: (خنده) میخواستم بکنم
یونا: ب بله.؟
سانگوا: ای جان
سانگ هو: اسم شما چی بود؟ (رو به طرف یونا)
یونا: ی یون یونا..
سانگ هو: چه اسم زیبایی
ی ی یعنی چیی واقعا ترسیده بودم
یونا: ممنون.. من میرم تو اتاق شما راحت ب باشین
سانگ هو: نه ما راحتیم تو اینجا باشی
یونا: ..
سانگ هو : خجالت میکشی حرف نمیزنی؟ هاا
یونجون: سانگ هو وای تو دوباره دختر دیدی
سانگوا: وای
من بدو رفتم تو اتاق و درو بستم و قفل کردم
سانگ هو از پشت در: عه بیا بیرون کاریت نداریم (نیش خند)
-هیونگ اومد
تا صدای هیونگ رو شنیدم که اومده درو باز کردم و رفتم همه چیو گفتم هرچند میدونم هیچکار نمیکنه
هیونگ: خیلخب کاری که نکردن برو تو اتاق
یونا: هیونگ(گریه)
هیونگ: یونا خجالت بکش بسه دیگه عه کاری که بات نکردن فقط بات حرف زدن
- ۴.۱k
- ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط