عطرخیس تنت رابه آغوش میشم

عطرخیسِ تنت رابه آغوش میڪشم
مهمان ناخوانده نمیخواهی؟
مثل پیچکِ گل یاس
بدور اندامت می پیچـــم
رگهای بازوانت را لمـــس میڪنم
و در تقاطع لبت شڪوفا میشوم
بچِش بوسه ی داغ و شرجیم را
و با چشمان خمارت با من حـــرف بزن

بگو.....
آیا مهمان ناخوانــــده نمیخــــــواهی؟
دیدگاه ها (۱)

اجازه بده تا دوستت داشته باشم...بی اجازه ببوسمت...بی پروا در...

مرا ببوس...با گل سرخی که شبنم روی آن نشسته با لبهائی گرم چو...

‌براے لمس خوشبخٺے داشٺن دسٺهایٺ ڪافیسٺ...

دقت کنیم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط