لبخند مرا بس بود

لبخند مرا بس بود
آغوش لهم میکرد
آن بوسه مرا میکشت
لب منهدمم میکرد :)

#علیرضا_آذر
دیدگاه ها (۲)

شعــر یعنـی وسطِ خـــاطره، نـاگاه قلـــمگله دارد که چرا کاغذ...

خنده‌دار است!عجیب است! کبوترها هم...قبل پاییز پریدند و هوا پ...

‍ مردم درگیر #پرسپولیس و #استقلال اند من درگیر تو ...!هنوز ه...

رقیبم گیسوانت را به دست آورد، غمگینمکه با آن مرد، #نعمت ها و...

گر کس بر من دهد زهر چو تو در ایام کهن بر من داد بودی زهر آنر...

قهوه تلخ پارت۵۳ویو راویچویا با احتیاط و آرام به دازای نزدیک ...

Part lastبعد از غذا لفتیم داخل حیاط تاب بازی کردیمو اومدیم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط