وقت آن است که از وصف جمالت بنویسم

وقت آن است که از وصف جمالت بنویسم
از سر زلف تو؛ از حلقه ی شالت بنویسم

وقت آن است که در آخر این قصه ی شیرین
یک خط از نازکی گونه ی چالت بنویسم

مرگ من باد اگر با همه ی فکر و خیالم
نتوانم شبی از فکر و خیالت بنویسم

ای صمیمی تر از آب و گل و احساس پرنده!
بهتر از این که نشد از پر و بالت بنویسم!

تو خود آینه ای و همه ی قصد من این است
یک غزلواره, از این طبع زلالت بنویسم

تو اگر اهل جنوبی و شن و ماسه و شرجی
من چرا باید از این باغ و شمالت بنویسم ؟

تو نمی آیی و... تا کی من خوش باور عاشق
باید از حافظ و این قهوه و فالت بنویسم
دیدگاه ها (۲)

00❣00ساعت صفر عاشقی تنت را کوک کن ساعت بامداد تیک تاک میخواه...

با غم تنهایی ام دیگر مدارا کرده امبا خودم یک خلوت جانانه برپ...

قلب من مسکن غمهاست نمیدانے توچشمهایم خود دریاست نمیدانے توبا...

ساعت قلب من افتاد و دگر کار نکرد دل من بعد تو دیگر هوس یار ن...

دوستت دارمانقدر زیاد که گاهی وقت هاکه دوریچشمانم بی اختیار ش...

#دو_دختر_در_یک_نقاب#پارت2هواپیما درحال بلند شدن است لطفعا کم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط