دختر پادشاه
دختر پادشاه
پارت۲
درحالی که یوری داشت در اون پرورشگاه از بی سرپرست بودن زجر میبرد پدرش،پادشاه فرانسه که از وجودش بی خبر بود پادشاهدر کنار همیارش در حال برگشت از جنگ بودند
مردم=وای پادشاه اومد
پادشاه=من پادشاه فرانسه اعلام میکنم
تا خواست حرفش را کامل کند مردی از میان مردم به سمت پادشاه آمد و به او تیر زد.
پادشاه از روی اسبش افتاد و نخش بر زمین شد. همه نگران بودند.
تا اینکه پادشاه دوباره از زمین برخاست و بر روی اسبش نشست.
پادشاه=خب، کجا بودم؟
مردم=پادشاه را بی دریغ تشویق میکردند..
۱۰ مین بعد
طبیب=اگر تیر به سمت راست برخورد میکرد به قلبتون میخورد.
(همه همیار پادشاه را پدر صدا میکنند)
پدر=پادشاه،مردم بدون شما دووم نمیارند
طبیب=اتفاقا. مدتیه که در حال تحقیق درباره ی موجودی افسانه ای هستم که با نیرویی که دارد میتواند زندگی ابدی را به انسان ببخشد.
پادشاه=ماهی؟؟
طبیب=خنده...میشه گفت مانند ماهی است
پارت۲
درحالی که یوری داشت در اون پرورشگاه از بی سرپرست بودن زجر میبرد پدرش،پادشاه فرانسه که از وجودش بی خبر بود پادشاهدر کنار همیارش در حال برگشت از جنگ بودند
مردم=وای پادشاه اومد
پادشاه=من پادشاه فرانسه اعلام میکنم
تا خواست حرفش را کامل کند مردی از میان مردم به سمت پادشاه آمد و به او تیر زد.
پادشاه از روی اسبش افتاد و نخش بر زمین شد. همه نگران بودند.
تا اینکه پادشاه دوباره از زمین برخاست و بر روی اسبش نشست.
پادشاه=خب، کجا بودم؟
مردم=پادشاه را بی دریغ تشویق میکردند..
۱۰ مین بعد
طبیب=اگر تیر به سمت راست برخورد میکرد به قلبتون میخورد.
(همه همیار پادشاه را پدر صدا میکنند)
پدر=پادشاه،مردم بدون شما دووم نمیارند
طبیب=اتفاقا. مدتیه که در حال تحقیق درباره ی موجودی افسانه ای هستم که با نیرویی که دارد میتواند زندگی ابدی را به انسان ببخشد.
پادشاه=ماهی؟؟
طبیب=خنده...میشه گفت مانند ماهی است
- ۱.۷k
- ۱۵ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط