مروارید آبی

مروارید آبی
Part ¹⁰⁶

فلش بک بعد شام*
#خب من دیگه با اجازه تون میرم بخوابم خیلی خسته ام
_ باشه برو بخواب
فردا لانا بیدارت میکنه
+ چرا نمیگی تو بیدارش میکنی؟
_ چون تو قراره زودتر از همه بیدار شی
+صحیح
_اره
#خب پس من رفتم شب همگی بخیر ازتون خیلی ممنونم بابت همه چی
پ/ ک م/ ل £ شبت بخیرر

پنج مین بعد...
ویو کوک
بعد رفتن جیمین همه داشتیم باهم صحبت میکردیم که یه پیامی به گوشیم اومد
جیمین بود
# کوک بدووووو بیا اتاقم

سریع پاشدم و به سمت اتاق جیمین رفتم که تو راهرو جیمین و دیدم
_چرا اینجاییی؟؟؟
# اتاقم کجاست کوک (پوکر فیس)
_ چی؟ (تعجب)
#اتاققققق بِد رومممممم
_ خب چرا ازشون نپرسیدی؟
#خجالت میکشیدم خب
# (خنده) واییی تو عالی هستی پسرر
اون اتاقه( اشاره به اتاق) بغلشم ماییم کاری داشتی بگو
#باشه دمت گرم
_ شبت بخیر

ویو جیمین
وقتی وارد اتاق شدم لباس مو عوض کردم و گوشیم و زدم به شارژ و دراز کشیدم و به سقف خیره شده بودم
به سقف خیره بودم ولی فکرم یجای دیگه بود
اخه واقعا چرا یوجین اینکارو بامن کرد
مگه قرارمون این نبود که تا اخر عمرمون کنار هم باشیم اخه خیلی نامردی یونجین
قطره ای اشک از چشمام اومد پایین که صدای در من و به خودم اورد
#بله؟

#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
دیدگاه ها (۱۳)

مروارید آبیPart ¹⁰⁷ویو لانا یه پیامی به گوشی کوک اومد که کوک...

مروارید آبیPart¹⁰⁸_ خواستم یه کادو بهش بدم (مثل سگ دروغ میگه...

مافیای من پارت ۱۹ویو کوک دیشب همش تقصیر جیمین بود خیلی شب بد...

My violent mafiaseason2Part10ویو ا.ت با ی صدایی که نشون میدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط