من ساحلی بودم که بارونو

من سـاحلی بودم که بارونو
با دسـت بسـته می پذیـرفتم

دیـوونه ای بودم که از دردام
با هیـچ کس چیـزی نمی گفتم

☆★☆★☆★☆★☆
 
صدام از پنجره بیرون نمی‌رفت
لبم گرم الفبایی نمی‌شـد
معمامو کسـی پاسـخ نمی‌داد
کسـی پاپیچِ تنهایی نمی‌شـد

نرفتم تا تنم از هم بپاشـه
کسـی از حالِ من چیزی نفهمید
همونجوری که باید...سـعی کردم...
زمین جوری که می‌خواسـتم نچرخید

من از دریا به ابرا رخنه کردم
شـب از چشـمای من چیزی نمی‌خوند
کسـی از حالِ من چیزی نفهمید
دیگه حرفی واسـه گفتن نمی‌موند

"آباعابدین"
دیدگاه ها (۴)

قهر مےڪنیم تا بفهمانیمدوستش داریم ❤ ️گریه مےڪنیم تا بگوییمدو...

خیلــــــــی دوســتــ ت دارم .ده تـــــــــــ ـا !مثــــــل ...

😂 😂 😂

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط