شب دوباره همانیم آزرده غمگین تنها و ترسیده از دنیا حت

شب دوباره همانیم؛ آزرده، غمگین، تنها و ترسیده از دنیا؛ حتی اگر تمام روز، در قوی‌ترین حالات ممکنِ یک انسان زیسته باشیم...

- اگر بدانم که شعرها از کجا می‌آیند، به آنجا خواهم رفت
دیدگاه ها (۰)

‏اینجا زندگی‌ام میان امید و ناامیدی در نوسان است. هم‌زمان آر...

ز حرف حق درین ایام باطل، بوی خون آید.

تصویری از موجودی شاخ‌دار سیاه، که روی تخته سنگی نشسته بود و ...

کتاب تجمل نیست، الزام است؛ و خواندن، اعتیادی است که او هیچ‌و...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

پیر ربانی ما مرحوم حاج میرزا‌ اسماعیل ‌دولابی (رضوان الله عل...

روز مادر مبارکککککشحپریمپلخیملخنیخلنلمل آم...زیاده روی کر- گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط