این متن رو خیلی دوست دارم

" این متن رو خیلی دوست دارم "

آنه ! تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت ...

وقتی روشنی چشمهایت ...

در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود ...

با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت ...

از تنهایی معصومانه دستهایت ...

آیا می دانی که در هجوم دردها و غم هایت ...

و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت ...

حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟

آنه ...

اکنون آمده ام تا دستهایت را ...

به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری ...

در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی ...

و اینک آنه شکفتن و سبز شدن در انتظار توست ...

در انتظار تو ...
دیدگاه ها (۱۹)

♥ مــــــــــادر ♥♧ لَــبـــخَنـــــدِ تـــو ♧ ✧ تَــعـــادُ...

ﺷﺎﻋﺮ ﻭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪﻧﺪ ...ﻓﺮﺷﺘﻪ ﭘﺮﯼ ﺑﻪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺍﺩ ......

مـــــوهـــایــم ...چـون کـودکـــی بـی قـرار ...بهـانه دستــ...

بنشیـــن ...کــه بـاخیـــــال تـــــو ...شبـــــ هـا نخفتـــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط