باور نداشتم که زنی بتواند

باور نداشتم که زنی بتواند

شهری را بسازد و به آن

آفتاب و دریا ببخشد و تمدن.

دارم از یک شهر حرف میزنم!

تو سرزمین منی!

صورت و دست های کوچکت،

صدایت،

من آنجا متولد شده ام

و همان جا می میرم!


| نزار قبانی |
دیدگاه ها (۱)

پروفسور محمود ﺣﺴﺎﺑﯽ :من از این دنیا فقطاینو دریافتم کهاونی ک...

😊

♔ وقتی داغونے ♚ ♔ هرڪے ازراه میرسہ میگہ:حقتہ ♚ ♔ صدباربھت گف...

اگر دوستش دارید به زبان بیاورید، پانتومیم که بازی نمیکنید از...

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖⁷

یووو داستان جدید

پارت ۳همینجوری بهم نگاه میکردیم صدایی پچ پچ مردم شنیده میشد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط