ادامه قسمت سی و چهار

ادامه قسمت سی و چهار

یکی از خانومای فامیلشون یه قابلمه برداشت وبا ریتم روش ضربه میزد
بزور ریحانه رو بلند کردن
دورش چرخیدن و اوناییم که میتونستن با اون ریتم تند برقصن رقصیدن
البته همش واسه خنده بود
یه ساعت دیگه که گذشت به ردیف نشستیم تا آقایون شام و بیارن
چند نفر اومدن تو
و بقیه بیرون دم در کمک میکردن
محمدم پشت در سینی هارو میداد دستشون
چون جمعیت زیاد نبود زود کار پذیرایی تموم شد ....

نويسندگان: فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور
🚫کپی رمان در هر شرایطی بدون ذکر نام نویسندگان حرام است.
دیدگاه ها (۰)

✨🌱✨#ناحله #قسمت_سی_و_پنجمبعد از شام رفتم پیش ریحانه وهدیه ام...

ادامه قسمت سی و پنجم_اه!حالا چیکار کنم؟ +برو تلویزیون ببین ی...

✨🌱✨#ناحله #قسمت_سی_و_چهارم مردای فامیل دوماد و اونایی به ریح...

ادامه قسمت سی و سههمه با فاصله دور سفره جمع شدن منم با فاصل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط