ته نشنیدم

ته نشنیدم
ات چون کری
ویو تهیونگ
دیگه داشت عصبیم میکرد دستشو گرفتم و بردمش تو اتاق شکنجه بدون هیچ گریه ای پاشد.
ات اینجا چقدر چندشه
ته اینجا قرارع مطیع بشی
یه شلاق بزرگ برداشتم و رو به روش گرفتم پوزخند زد
ات بزن دیگه
شروع کردم به زدن اما هیچ اکسل عملی نشون نمیداد
ته بشمار
ات یک... دو ...سه ... هشت نه .نو دو نه...صد و پنجاه

که بیهوش شد با اینکه یک قطره اشکی هم نداد بیرون ولی بیهوش شد
بغلش کردم و بردم یکی از اتاق ها و نشستم کنارش و پانسمانش کردم این بشر خیلی خوبه

یک ساعت بعد

ویو آت
با حس سر درد بیدار شدم پانسمان شده بودم تهیونگ یا همون اربابه پیشم بود عصبانی غریدم
ات: معلوم نیست کدوم خریه منو صاحب در اومده
تهیونگ :قانون شماره ۲
ات :نه منو آزاد کن فهمیدی
تهیونگ: قانون شماره ۵
ات: اه اصلا برو بیرون
تهیونگ :پرنسس کوچولو قانون شکن

پرنسس کوچولو ؟من بیشتر به جنجالی میخورم نه پرنسس کوچولو اه

ات: میبینم مثلا اربابم برام اسمم انتخاب کرده ایشششش پرو

تهیونگ ؛قانون شماره ۵

با این حرفش روانیم کرد

ات :وایییی باشه روانی
تهیونگ: من میرم حالت بهتر شد بیا بیرون ولی فقط میتونی تو عمارت بگردی فهمیدی

این اسکل فکر کرده می‌تونه منو صاحب در بیاد

ات :خخخخ فکر کردی تو رئیسی
تهیونگ: قانون شماره ۵

دیگه اعصابم نکشید

ات: باشه گمشو بیرون
تهیونگ قانون شماره...

میخواست بگه که دستمو گذاشتم رو دهنش و گفتم

ات: بفرمایید بیرون
تهیونگ: حالا شد
دیدگاه ها (۰)

ویو تهیونگاین دختر فرشته ست...ولی خب این عمارت...متضاد اونه....

ویو تهیونگآنقدر گریه کرد که نفسش گرفت و بیهوش شد این بچه چرا...

دلم نمی‌خواد دیگه فیک بنویسم...یعنی نه لایک نه کامنت نه هیچی...

اممم نظرتون چیه گفته بودین بزارم عکس ناخنامو

گل وحشی منپارت ۶ ویو اتخیلی واقعا درد داشتم که تهیونگ از اتا...

پارت ۱۴

وقتی عموت بود

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط