معشوقه بودن بلد نیستم

معشوقه بودن بلد نیستم
بلد نیستم بگویم عزیزم
با همه می خندم
همه را می خندانم
به تو که می رسم
دست و پایم را گم می کنم
زبانم می میرد
تمامم می میرد
فقط قلبم می تپد
آن هم که حرف زدن بلد نیست ...



🌹
دیدگاه ها (۲)

منم آن نیازمندی ڪه #نیازم است نگاهت... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...

عشق که شکل گرفتلب ، قلب ، چشم ، گویا می شود و ذهن پاک می شود...

فراموش کار باشیموقتی قرار است کینه های رنگارنگی از آدم ها گو...

برایم یک استثناء باشیک یار همیشگییکی که هر جا و هر لحظه کنار...

وانشات اینوماکی//پارت ۳

سناریو درخواستیوقتی خواب میبینی مردن و میری بغلشون گریه میکن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط